مسائل حل ناشده در روابط ایران و افغانستان

اقدامات غیرقانونی افغانستان در انسداد دهانه ورودی آب رودخانه هیرمند و انشعاب دادن آن و ایجاد نهر لشکری، يا احداث بند در عرض رودخانه، هدايت آب به سمت «چغانسور»، ولسوالی (شهرستان) «چنگ» و شمال «نیمروز» مانع جریان طبیعی آب شده است، اما مقامات افغانستان همواره خشکسالی و کاهش نزولات جوی را عامل عمل نكردن به حقابه آب رود هيرمند عنوان مي‌كند.

پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/اسماعیل باقری
مسائل حل ناشده در روابط ایران و افغانستانپس از فروپاشي امارت اسلامي طالبان، روابط جمهوري اسلامي ايران با جمهوري اسلامي افغانستان، وارد فاز جديدي شد. ايران در سقوط طالبان با جبهه متحد شمال همكاري كرد و در اجلاسيه بن در آلمان كه منجر به تشكيل دولت موقت و انتقالي شد، نقش اساسي ايفا كرد. در دوران حكومت حامد كرزي نيز روابط دو كشور عليرغم فراز و فرودهايي، از وضعيت نسبي خوبي برخوردار بود، اما با تشكيل دولت وحدت ملي و با روي كار آمدن اشرف‌غني به عنوان رئيس جمهور، روابط ايران و افغانستان، آن طور كه بايد گسترش نيافت. شايد بتوان گفت روابط کابل – تهران تحت تاثير سياست‌هاي آمریکا بوده است. حضور نيروهاي خارجي در افغانستان كه به اعتقاد ايران عمدتا براي تامين اهداف و منافع خودشان در منطقه حضور دارند، از ديد دولت افغانستان، يك فرصت براي ايجاد ثبات و امنيت تلقي مي‌شود و به همين دليل نيز روابط دو كشور در زير سايه حضور نيروهاي خارجي شكل مي‌گيرد. شايد به اين خاطر دولت افغانستان و بويژه جناح اشرف‌غني هم چندان به توسعه روابط با ايران نمي‌انديشد و پروژه‌های مشترکي نظير بندر چابهار، قاچاق مواد مخدر و وضعیت مهاجرین و يا توافقنامه‌هاي مشترك بويژه در حوزه آب (رود هيرمند و هريرود)، به سرانجام مشخصي نرسيده است.
اگر بحث اختلافات مرزی دو کشور ایران و افغانستان (۹۳۶ کیلومتر طول مرز)، جنگ داخلی و ظهور طالبان و القاعده در افغانستان را از دلایل رونق نگرفتن روابط بین دو كشور عنوان كنيم، در سال‌هاي پس از تشكيل دولت جديد افغانستان نيز برخي مسائل لاينحل هم‌چنان باقي مانده است. در واقع برخي از مسائل دو كشور زاييده ريشه‌هاي تاريخي است و به نوعي حالت ساختاري دارد كه از دوران گذشته رسوب کرده است، اما عمده چالش‌ها و مسائل دو كشور ايران و افغانستان، در فرآيند تحولات بوجود آمده و مشتق از عوامل خارجي و بازيگران آشوب‌ساز در اين فرآيند است. در واقع برخي مسائل لاينحل را بايد در اشغال افغانستان توسط آمريكا و متحدانش (ناتو و ساير متحدان منطقه‌اي) جستجو كرد.
 اگر بخواهيم مسائل موجود دو كشور را فهرست كنيم بايد به مساله حضور نیروهای خارجی، طالبان و داعش در افغانستان، رود هیرمند و هریرود، مهاجرین افغانستانی، مواد مخدر و قاچاق آن به ایران، روابط اقتصادی (مساله چابهار، بازارچه‌هاي مرزي، مبادلات اقتصادي)، روابط فرهنگی ایران و افغانستان و ... اشاره كرد. البته روابط اقتصادي ايران با افغانستان با بيش از دو و نيم ميليارد دلار، تاحدي قابل قبول است و در حوزه ترانزیت، حمل و نقل و حوزه تقویت زیر ساخت‌های افغانستان نظير راه‌آهن خواف - هرات، همکاری‌ها ادامه دارد. همچنین همکاری‌ها در بخش امنیت و مبارزه با قاچاق، ترانزیت و تولید مواد مخدر به نوعي مورد توجه دو كشور است.
موضوعي كه اما بايد بدان توجه كرد حل مشکل آب‌های مشترک مرزی دو کشور و مسائل زیست محیطی ناشی از خشکی تالاب بین‌المللی هامون است. شايد دولت اشرف غني در برخي از چالش‌هاي موجود در افغانستان نظير توليد و قاچاق مواد مخدر، ناامني‌ها، حضور آمريكا، جنگ با طالبان و... نتواند اقدام موثري انجام دهد و به نوعي تاثير اين چالش‌ها بر ايران را غيرقابل اجتناب بداند، اما بدون شك در انجام توافقنامه‌هاي دو طرف، بويژه در بحث حقآبه رود هيرمند، اختيارات زيادي دارد. دولت حامد كرزي و اشرف‌غني بارها در ديدارهايشان با مقامات ايران بر حل مساله حقآبه نشست‌ها و توافقاتي داشته‌اند، اما عملا اين توافقات، نتيجه چنداني نداشته است. 
لازم به ذكر است كه با جدا شدن افغانستان از خاک ایران در سال ۱۸۵۷ میلادی به موجب معاهده پاریس، مسئله حقابه رودخانه هیرمند به یکی از مسائل مهم سیاسی، اجتماعی و زیست‌محیطی دو کشور مبدل گرديد. پس از شکست مذاکرات متعدد میان سران حکومتی ایران و افغانستان در سال‌های ۱۳۰۹ و ۱۳۲۷، قراردادی در سال ۱۳۵۱ میان سران حکومتی دو کشور در کابل توسط ‌نخست وزيران دو كشور از جانب ايران امیرعباس هویدا و از جانب افغانستان محمد موسی شفیق به امضاء رسيد و مقرر شد در هر ثانیه ۲۶ مترمکعب آب (معادل ۸۵۰ میلیون مترمکعب در سال) سهم سیستان و دریاچه هامون باشد. با این حال، گفته مي‌شود از اواخر دهه ۱۳۷۰ و همزمان با کاهش نزولات جوی و بروز خشکسالی در سیستان، میزان ورودی آب هیرمند به هامون بطور مرتب کاهش یافته است. حاکمیت نداشتن دولتی مركزي مقتدر در افغانستان از يك‌سو و ساخت سد کجکی بر روی هیرمند، نصب و به کارگیری انواع پمپ در مسیر رودخانه هیرمند جهت کشت خشخاش توسط کشاورزان افغانستان، موجب خشک شدن دریاچه هامون (هفتمین تالاب بین‌المللی جهان) شده ‌است. 
در سفر اشرف غنی احمدزي رئیس جمهوری افغانستان به تهران در فروردين سال ۱۳۹۴ و ديدار با  حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، علاوه بر گفت‌وگو پیرامون مسائل مهاجران افغان و تهدیدهای مواد مخدر، برای نخستین بار در چند دهه اخیر، بر سر موضوع آب‌های مرزی مشترک و تعیین حقآبه هيرمند و هریرود و مسائل زیست محیطی برای احیای تالاب هامون، توافقاتي صورت گرفت. با روي كار آمدن دولت جديد افغانستان، اين انتظار وجود داشت كه با توجه به كمك‌هاي اقتصادي ايران در توسعه و بازسازي افغانستان، ميهماني بيش از ۳ ميليون مهاجر افغانستاني و نيز امضاي توافقنامه چابهار بين سه كشور ايران، افغانستان و هند در خرداد سال ۱۳۹۵، دولت جدید کابل نيز به تعهدات آبی در قرارداد تقسیم آب هیرمند عمل خواهد كرد، اما تاکنون چنین نشده است. این در حالی است كه از جمله کمک های مهم ایران به افغانستان، ابلاغیه رهبر معظم انقلاب اسلامی بود که اعلان كردند همه کودکان افغانستانی، چه آنها که دارای شرایط قانونی حضور در ایران هستند و چه آنها که مدارک قانونی حضور در ایران را ندارد، باید در مدارس دولتی ثبت‌نام شوند و هم‌اكنون نزدیک به ۱۷ هزار دانشجوی افغانستانی در دانشگاه‌هاي ايران و بيش از۴۱۰ هزار دانش آموز دیگر نیز در مدارس ایران تحصيل مي‌كنند، اما طرف افغان این کمک ها را نادیده گرفته و تعهدات قانونی خود در قبال ایران در موضوع هیرمند و هریرود را عملیاتی نمی کند.
در سفري كه محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه ایران روز یکشنبه این هفته به کابل داشت، به نوعي به اين مطلب اشاره و سپس بر تقویت روابط با کشور همسایه، همکاری‌های اقتصادی و بازرگانی دو کشور، مسائل امنیتی و مقابله با تروریسم، مسائل مرزی، مبارزه با مواد مخدر، منابع طبیعی، بحث مهاجرين افغانستان و محیط زیست و مواد مخدر تاكيد كرد. به گفته بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه، از جمله موضوعات مهم دو کشور مسائل زیست محیطی و بحث آب است که طرف ایرانی امیدوار است موضوعات مورد مذاکره در این خصوص در دیدارهای آقاي ظريف وزير خارجه، بتواند ظرف هفته‌ها و ماه‌های آینده مورد تفاهم نهایی دو کشور قرار گیرد.
 
مسائل حل ناشده در روابط ایران و افغانستان
 
با همه این تفاسير، در طول ۱۶ سال گذشته مفاد معاهده تقسیم آب رودخانه هیرمند، به بهانه خشكسالي و ... به صورت یک طرفه از سوی افغانستان اجرا نشده است و به گفته احمد عاقبت بخیر، عضو کمیساریای آب رودخانه هیرمند، افغانستان ۱۶ سال است که سیلاب‌های غیرقابل کنترل خود را به عنوان حق آبه ایران جا زده است و این سیلاب‌ها علاوه بر این‌که برای کشاورزی مناسب نیست، بلکه همواره به تاسیسات ما خسارت وارد كرده است. در حالي كه بر اساس معاهده باید بدون وقفه، در طول سال آب را از سد کجکی رهاسازی کند. 
 اقدامات غیرقانونی افغانستان در انسداد دهانه ورودی آب رودخانه هیرمند و انشعاب دادن آن و ایجاد نهر لشکری، يا احداث بند در عرض رودخانه، هدايت آب به سمت «چغانسور»، ولسوالی (شهرستان) «چنگ» و شمال «نیمروز» مانع جریان طبیعی آب شده است، اما مقامات افغانستان همواره خشکسالی و کاهش نزولات جوی را عامل عمل نكردن به حقابه آب رود هيرمند عنوان مي‌كند.
 در نهايت بايد گفت كه شايد برخي مسائل و چالش‌هاي ايران و افغانستان، ناشي از عوامل خارجي و مداخله بيگانگان و ... باشد، اما بدون شك حل مشکل آب‌های مشترک و اختلافات مرزی دو کشور، بازگشت مهاجرين افغانستاني و حتي كنترل و قاچاق مواد مخدر موضوعاتي است كه بايد به طور جدي و به صورت دوجانبه حل و فصل شود. در هر حال حقابه رود هيرمند لاينحل‌ترين مساله بين ايران و افغانستان است كه عمل نكردن به اين قرارداد آبي، خسارت جبران ناپذيري به محيط زيست سيستان، وارد خواهد كرد. بروز فاجعه زیست محیطی و انسانی در سیستان و هامون واقعیتی است که به آرامی در جریان است و عمل نكردن به تعهدات از سوي افغانستان، خشك شدن تالاب بين‌المللي هامون، بروز گردو غبار در شرق كشور و برخی از ولایات افغانستان و پاکستان، از بين رفتن كشاورزي، بروز پديده مهاجرت و ...، چالشي هيدوپوليتيكي است كه به سادگي نمي‌توان از آن گذشت و هر رئیس جمهوری که دور بعد در ایران قدرت را به دست گیرد، ضرورت دارد این مسئله را با جدّیت دنبال کند. در این جا یک نکته دیگر وجود دارد و آن این که حداقل در مناسبات دیپلماتیک به مقامات افغان تفیهم شود که خشک شدن دشت دریاچه هامون سبب تبدیل شدن دشت سیستان به کانون گرد و غبار می شود و در این صورت تنها بخش هایی از ایران نیست که با مشکل ریزگرد و گردوغبار مواجه می شود، بلکه این مشکل قسمت هایی از افغانستان را نیز در برخواهد گرفت./ 
منبع: سایت بصیرت، 19 ارديبهشت 1396

حادثه تروریستی میرجاوه و خدمات امنیتی پاکستان به عربستان

با توجه به اين كه عربستان ارتش استيجاري در برخي مناطق مثل مصر و پاكستان دارد، بدون شك اين كشورها در قبال دريافت كمك‌هاي مالي- اقتصادي و انرژي ارزان از عربستان، بايد خدمات امنيتي ارائه دهند. بر همین اساس، ارتش پاكستان به نوعي در همسويي با ماموريت عربستان سعودي گام برمي‌دارد و گاه رويكردش را همسو با منويات عربستان تنظيم مي‌كند.

پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/اسماعیل باقری

محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه صبح چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت، در رأس یک هیات بلند پایه سیاسی، نظامی، انتظامی و امنیتی به اسلام آباد رفت. به گفته قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه در این سفر که پس از حادثه دردناک تروریستی اخیر در منطقه مرزی ایران و پاکستان انجام می‌شود، علاوه بر پیگیری ویژه این حادثه هولناک، در خصوص راه‌های تامین امنیت مرزهای دو کشور و بستن راه‌های نفوذ گروهک‌های ترویستی و تضمین امنیت مرزهای مشترک، با مقامات بلند پایه پاکستان گفتگو و تبادل نظر به عمل خواهد آمد. قاسمي افزود: «حادثه رخ داده تلخ بود و بار دیگر نشان داد که در مرزهای پاکستان ثبات، امنیت و نظمی وجود ندارد. کنترل‌های لازم در این مرزها نیست و با وجود این‌که بارها با دولت پاکستان در این زمینه رایزنی کرده‌ایم و آن ها تعهدات و قول‌هایی داده‌اند که با جدیت این مسایل را دنبال کنند و اجازه ندهند این‌گونه مسایل تلخ تکرار شود، ولی باز هم متأسفانه شاهد این موضوع بودیم.»

قاسمی به عضویت پاکستان در ائتلاف علیه تروریسم اشاره کرد و گفت: کشوری که عضو این ائتلاف است سرزمین خود را به هر دلیل در اختیار تروریست‌ها قرار داده و آنها در اقصی نقاط این کشور از جمله نقاط مرزی ایران دست به اقدامات تروریستی می‌زنند. امیدواریم که مرز با پاکستان مرز دوستی و باثبات باشد. مرز دو کشور برخلاف سایر مرزهای پاکستان که دارای مشکلاتی عدیده‌ای با همسایگان است، مرز باثباتی است.

لازم به ذکر است كه متاسفانه عصر روز چهارشنبه گذشته (۶ اردیبهشت ۱۳۹۶) در پی کمین گروهک تروریستی «جیش العدل» در هنگ مرزی «میرجاوه»[۱] (نقطه صفر مرزی ایران با پاکستان)، ۱۰ تن از مرزبانان پاسگاه «میل ۱۰۰»، ۳ نیروی کادر و ۷ سرباز از گروهان «چاهندو» منطقه میرجاوه به شهادت رسيدند. حادثه زماني اتفاق افتاد كه مرزبانان در حین گشت‌زنی بودند و با سلاح‌های دوربرد از داخل خاك پاکستان مورد هدف قرار گرفتند. در اين حادثه، تعدادي از مرزبانان مجروح شدند كه يکی از سربازان مجروح در بیمارستان به شهادت رسید و يك نفر ديگر توسط اشرار به خاك پاكستان منتقل شده است. سردار منتظرالمهدی، سخنگوی نیروی انتظامی، گفته است که نیروهای مرزبانی و سپاه پاسداران به همراه نیروهای امنیتی در حال بررسی حادثه و پیگیری آن هستند. 

گفته مي‌شود محل وقوع این درگیری، دارای پوشش جنگلی بوده و به همين جهت اشرار مزدور، پس از وقوع این درگیری در نقطه صفر مرزی با استفاده از پوشش منطقه بلافاصله به عمق خاک پاکستان متواری شده‌اند.

 تحليل رويداد

آنچه كه در تحليل اين حادثه تروريستي بايد بدان توجه كرد اينست كه متاسفانه حادثه تروريستي ميرجاوه نه اولين رويداد تروريستي خواهد بود و نه آخرين. در يك تحليل واقع بينانه می توان چند نکته را در این باره گفت:

 نخست چنين حوادثي با توجه به حضور نيروهاي خارجي در منطقه و حمايت همه‌جانبه كشورهاي عربي و غربي از جريان تروريسم، قابل پيش‌بيني است. در واقع حضور غربي‌ها در منطقه، نقش مستقيمي در پيدايش و ظهور و بروز گروهك‌هاي تروريستي داشته است و گروهك جيش‌العدل زاييده همان حمايت‌هاي نظامي، مالي و تجهيزاتي كشورهاي غربي و مرتجع عربي است. جيش‌العدل از خاكستر گروهك عبدالمالك ريگي سربر آورده و به اعتراف شخص عبدالمالك، همه‌جانبه از سوي دستگاه‌هاي اطلاعاتي و جاسوسي ناتو و آمريكا حمايت مي‌شد. اين گروهك تروريستي اكنون نيز با بهره‌گيري از آموزه‌های سَلَفی و باورهای وهابی خود، از جمله حامیان سلفی‌های معارض در جنگ سوریه است و یکی از دلایل اقدامات تروریستی خود علیه جمهوری اسلامی را حمایت از تکفیری‌های سوری و تروریست‌های معارض دولت سوریه اعلام کرده است.

دوم این که برخی بازيگران فرامنطقه‌اي و بويژه منطقه‌اي حامی این تروریست ها، در شرايط فعلي در تضاد با ايران قرار گرفته و يكي از اهداف اصلي آنان، بكارگيري گروهك‌هاي تروريستي منطقه بويژه در سيستان و بلوچستان، براي ضربه زدن به امنيت و منافع ملي ايران است. با توجه به نفوذ رياض بر اسلام آباد و هم‌چنين زمينه‌هايي كه در گروهك‌هايي نظير جندالله، جيش‌العدل و ... وجود دارد، عربستان سعودي سعي مي‌كند با بهره‌برداري از اين وضعيت، راهبرد معارضه‌جويانه خود عليه جمهوري اسلامي ايران را به پيش ببرد. به همين جهت به نظر مي‌رسد حادثه تروريستي ميرجاوه در امتداد تحولات پيشين قابل تحليل و ارزيابي است.

در همین جهت گروهک تروریستی موسوم به جیش العدل كه رهبري آن با نام مستعار «صلاح الدین فاروقی» بعهده دارد، چند وقتی است که با انجام اقدامات تروریستی به نام دفاع از اهل سنت ایران، مرزبانان ایرانی را به شهادت می رساند یا می رباید.

عبدالرحیم ملازاده با نام مستعار صلاح‌الدین فاروقی، اهل «راسک»، از اواخر فروردین ۱۳۹۱‏ تاكنون رهبري گروه جیش‌العدل (جيش‌الظلم) را بعهده دارد. او قبلاً عضو جندالله بوده ‌است. برادر وي به اتهام شرکت در ترور مولوی مصطفی جنگی‌زهی (رییس پایگاه بسیج شهرستان سرباز) بازداشت و سپس اعدام شد، اما خودش به پاکستان گریخت و «ریگی شماره ۲» لقب گرفت. اين گروهك در مناطق مرزی ایران و پاکستان استقرار دارد. از جمله اقدامات این گروه، به شهادت ۱۴ مرزبان ایرانی و تعدادي مجروح در در محدوده پاسگاه ۱۶۷ گزبستان سراوان در آبان ۱۳۹۲، ربایش ۵ مرزبان ایرانی در ۱۶ بهمن ماه سال ۱۳۹۲ از مرزهای شرقی ایران بود. بعد از ایجاد چنددستگی در گروهک تروريستي عبدالمالك ریگی، بلافاصله با تقویت سرویس‌های منطقه‌ای و با هدایت آمریکا و نظارت موساد دست به تشکیل یک چارت سازمانی منسجم می‌زند. این چارت شباهت‌های زيادي با روش‌های اداره سازمان منافقین دارد. برخی شواهد بر آن است که چارت سازمانی این گروه با مشاوره برخی از اعضای سازمان منافقین بسته شده و منظور از این اقدام، تشکیل گروهی سازمان یافته‌تر از گروه ریگی بوده که میزان خطا و آسیب‌پذیری آن کمتر باشد.

 عربستان سعودي و ساير بازيگران منطقه‌اي همسو در تلاشند تا از وجود گروهك‌هاي تروريستي در منطقه، عليه منافع ايران بهره‌برداري كنند. نكته بسيار مهم و اساسي كه در اين بين مطرح است، ماموريت‌محور بودن گروهك‌هاي تروريستي در منطقه است كه از طرف بازيگران منطقه‌اي بسيار جدي به نظر مي‌رسد. در واقع حادثه تروريستي اخير را كه ناجوانمردانه صورت گرفت، بايد در ارتباط با ساير تحولات منطقه‌اي، عمدتا عراق و سوريه، يمن، بحرين و افغانستان نيز نگريست.

گماشته شدن راحيل شريف فرمانده ارتش پاكستان به راس ائتلاف نظامي عربستان عليه يمن، موضوعي نيست كه به راحتي بتوان از آن عبور كرد. شايد از دید اسلام‌آباد همكاري اطلاعاتي با رياض به بهانه مبارزه با گروه تروريستي داعش، يك امر عادي است، اما واقعيت امر اينست كه داعش، جبهه‌النصره، القاعده و حتي طالبان و... با حمايت همه‌جانبه كشورهاي عربي و بويژه عربستان بوجود آمده‌اند و قرار گرفتن پاكستان در عربستان قابل تامل است. با توجه به اين كه عربستان ارتش استيجاري در برخي مناطق مثل مصر و پاكستان دارد، بدون شك اين كشورها در قبال دريافت كمك‌هاي مالي- اقتصادي و انرژي ارزان از عربستان، بايد خدمات امنيتي ارائه دهند. بر همین اساس، ارتش پاكستان به نوعي در همسويي با ماموريت عربستان سعودي گام برمي‌دارد و گاه رويكردش را همسو با منويات عربستان تنظيم مي‌كند.

شاید خوشبینانه این باشد که بگوییم حادثه تروريستي ميرجاوه، بار ديگر ثابت كرد كه دشمنان اسلام بدنبال ايجاد تنش در مرزها و اختلاف در روابط دو كشور ايران و پاكستان است، اما با اين حال مسئولیت اقدامات تروريستي از جمله حادثه ميرجاوه، به عهده دولت پاکستان است و اسلام‌آباد بايد پاسخگوي اين حادثه باشد. کارشناسان معتقدند پاكستان در بازي دوگانه مهارت بسيار بالايي دارد، یعنی در عين اعلام راهبرد مبارزه با طالبان، بيشترين حمايت‌ها را از آن می کند، بنابراین تنها احضار سفير پاكستان به وزارت خارجه، براي جلوگيري از چنين حوادثي كافي نيست. هر چند برخي از مقامات پاکستانی از وقوع این حادثه ابراز تأسف و همدردی کرده‌اند، اما ابراز همدردی آنان سودمند نيست و حل این موضوع به سازوکارهای مشخص و اساسي نیاز دارد.

در حال حاضر این پرونده به صورت گسترده و مفتوحه در وزارت خارجه و سایر نهادها پیگیری می‌شود. بايد در عمل به دشمنان جمهوري اسلامي ايران نشان داد كه تروريسم در مرزهاي ايران جايي نداشته و نبايد اجازه داد تا كشورهايي نظير امريكا و ناتو و ساير معاندين، در منطقه جولان دهند. البته وزارت‌ امورخارجه، وزارت کشور، نیروی انتظامی و نیروهای امنیتی در حال پیگیری حادثه تروریستی میرجاوه هستند و تحقیقات در زمینه این حادثه تروریستی ادامه داشته و برخی از عوامل آن نيز شناسایی شده‌اند و سفر وزیر امور خارجه کشورمان به پاکستان نیز در همین چارچوب قابل فهم است./


[۱]. میرجاوه، یکی از شهرهای کم جمعيت (۱۰۱۲۱ نفر) استان سیستان و بلوچستان، در ۷۵ کیلومتری جنوب شرقی شهر زاهدان واقع است. میرجاوه تنها مرز قانونی در جنوب شرق کشور است که رفت آمد توريست‌هاي خارجی و داخلی از آن صورت می‌گیرد و از طریق راه‌آهن، به شبه قاره هند متصل می‌گردد. اين شهر یکی از قدیمی‌ترین گمرکات کشور بوده که قدمت آن به بیش از صد سال می‌رسد.

منبع: سايت بصيرت، 13/2/1396

http://basirat.ir/fa/news/300894/

مصاحبه: چرا تحرکات طالبان طی چند ماه اخیر در افغانستان بیشتر شده است؟

چرا تحرکات طالبان طی چند ماه اخیر در افغانستان بیشتر شده است؟

شنبه 9 ارديبهشت 1396

وضعیت امنیتی در افغانستان این روزها چندان مساعد نیست. در حالی که دولت کابل از برنامه گفتگوهای صلح با طالبان و آمادگی برای از سرگیری این گفتگوها خبر می‌داد؛ همزمان انفجار مرگبار در یک پایگاه نظامی ارتش افغانستان در شمال این کشور با صدها کشته از میان نیروهای ارتش نشان داد صلح و ثبات در افغانستان همچنان مسیری بسیار دشوار را پیش رو دارد. با توجه به اهمیت این موضوع گفتگویی را با آقای اسماعیل باقری کارشناس مسائل افغانستان داشته‌ایم که در ادامه مورد توجه قرار می‌گیرد.

چرا تحرکات طالبان طی چند ماه اخیر در افغانستان بیشتر شده است؟

طالبان همانند گذشته مانند یک گروه مستقل که روش و سیاست واحدی را دنبال کند، نیست. دلیل آن این است که پس از مرگ ملاعمر و ملااختر منصور، طالبان دچار نوعی انشقاق شد. در حال حاضر طالبان در بیشتر ولایات افغانستان، والی خود خوانده دارد و دستگاه قضایی برای خود تعیین کرده و مردم حتی گاهی برای اعاده دعوا به این مراکز مراجعه می‌کنند. بر این اساس نه تنها رهبری طالبان به مانند قبل منسجم نیست، بلکه گروه‌های مختلف طالبان توسط بازیگران خارجی ذی نفع در صحنه افغانستان بویژه بریتانیا و آمریکا به بازی گرفته می‌شوند. اما يكي از حامیان اصلی طالبان در افغانستان، سرویس امنیتی پاکستان یا همان آی.اس.آی می‌باشد، اما پس از این که آمریکا اعلام کرد که پاکستان در مبارزه با تروریست و طالبان رویکرد دوگانه‌ای دارد، واشنگتن سعی کرد ظزفيت‌هاي خود در خصوص طالبان را افزايش دهد. هم‌چنين آمریکایی‌ها نمی‌خواستند طالبان بطور کامل در کنترل پاکستان باشد و براین اساس سعی کردند خوشان بی‌واسطه با طالبان ارتباط برقرار کنند. بویژه آن که طالبان عامل و طرف اصلی مذاکرات را خود آمریکایی‌ها می‌داند. به همین خاطر نیز پس از خروج بخش عمده‌اي از نيروهاي آمريكا و ناتو، بیشترین حملات طالبان متوجه نیروهای امنیتی و نظامی افغانستان است که نمونه آن حمله اخیر به پایگاه شاهین مزار شریف است تا نيروهاي امنيتي افغانستان را تضعيف و روحيه‌ آنان را خراب كنند. حمله تروريستي پادگان بلخ نشان داد که طالبان بدنبال تضعیف موقعیت و جنگ روانی علیه نیروهای نظامی افغانستان است.

با این شرایط آیا واکنش دولت به انفجار اخیر که همراه با عزل و نصب‌هایی در دستگاه‌های امنیتی بود، می‌تواند به مدیریت مسئله و حل ناامنی‌ها در افغانستان کمک کند؟

مسئله طالبان موضوع پیچیده‌ای در افغانستان است. این پیچیدگی مرتبط با تعدد بازیگران و تضاد منافع بازیگران خارجی در افغانستان است. در واقع همه مسائل جاری در افغانستان را نمی‌توان تنها با توجه به نقش و رفتار دولت مورد ارزیابی قرار داد. دولت فعلی افغانستان بویژه تیم آقای اشرف غنی به نوعي همسو و همراه با سیاست های واشنگتن در افغانستان عمل مي‌كند. ناامنی‌های شمال افغانستان طی دو سال گذشته، تصرف قندوز، حمله به بیمارستان داوود خان کابل و حمله اخیر در پادگان بلخ، موضوعی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت و بخشی از اين اتفاقات، متوجه خود دولت است. انفجار اخیر در پادگان بلخ در شرایطی صورت گرفته است که برای ورود و عبور از این پادگان که نیازمند ارائه گواهی هویت ضروري می‌باشد، باید از موانع و ایست‌های بازرسی عبور کنند تا بتوانند وارد پادگان شوند، اما عوامل تروریستی انفجار اخیر براحتی از این موانع عبور کرده و تسلیحات و مهمات را با خود به داخل برده‌اند. این مسئله تبعات و فشار بسیاری ازجانب افکار عمومی بر دولت افغانستان وارد کرد که استعفاهای اخیر وزیر دفاع و رئیس ستاد ارتش ناشی از همین فشارها بود، اما این استعفاها چندان تاثیری بر روند ناامنی افغانستان نخواهد داشت، چون در حال حاضر سیاست امریکایی‌ها بر حضور در شمال افغانستان از طریق گسترش ناامنی است. در واقع آمریکایی‌ها با حضور در شمال افغانستان بدنبال کسب پایگاهی مطمئن برای کنترل مناطقی از آسیای مرکزی و دره فرغانه (مشترک میان تاجیکستان، قرفیزستان و ازبکستان) می‌باشند تا از این طریق شکست‌ برنامه‌ها و اهداف خود را در سوریه و عراق و در برابر روس‌ها جبران کنند.

 

در شرایطی که به گفته شما دولت همسو با سیاست‌های بازیگران خارجی از جمله آمریکا می‌باشد؛ ریشه ناامنی و بی‌ثباتی‌ها را در افغانستان ناشی از چه چیزی می‌توان دانست؟

در زمان حامد کرزی، ناامنی‌های افغانستان به جنوب و جنوب شرق افغانستان محدود می‌شد و مناطق شمالی در شرایط به نسبت امنی به سر می‌بردند که مهمترین دلیل هم اتحاد و همبستگی میان غیرپشتون‌ها یا همان جبهه متحد شمال سابق بود. در دولت وحدت ملی ما شاهد حضور دو جناح مختلف به رهبری دکتر عبدالله و دکتر اشرف غنی و افزايش اختلافات سياسي می‌باشیم. آقای دکتر عبدالله، عطامحمدنور، صلاح الدین ربانی، حاج محقق، دوستم و بطور کلی شیعیان و ازبک‌ها در یک جبهه بودند که این مسئله شمال افغانستان را به نسبت امن نگه داشته بود. اما بعد از روی کارآمدن اشرف غنی و دولت وحدت ملی، با اقدامات سفارت آمریکا و ارتباط با گروه‌های مختلف و بصورت همزمان، جبهه متحد شمال دچار اختلاف شد به گونه‌ای که در حال حاضر در حزب جمعیت اسلامی بر سر رهبری و شیوه موضع‌گیری‌های سیاسی اختلافات جدی وجود دارد. آقای عبدالله و ژنرال عطا محمد نور در تقابل هم قرار دارند و ژنرال دوستم به نوعی از کشور خارج شده و حتی این احتمال وجود دارد که این اختلافات درون شیعیان نیز بوجود آید. این هدفی است که هم دولت اشرف غنی و هم دولت پاکستان از آن استفاده می‌کنند و بدنبال انتقال ناامنی‌ها از جنوب شرقی و جنوب افغانستان به شمال می‌باشند. پاکستان بدلیل متهم نشدن به حمایت از طالبان علاقه مند است که اعضای طالبان را با لباس سیاه داعش به شمال افغانستان انتقال دهد تا فشارها بر اسلام‌آباد درباره حمایت از طالبان کاهش یابد.

با وجود اختلافاتی که در جبهه شمال ایجاد شده و به آن اشاره شد، آینده مذاکرات صلح و گفتگوهای ملی را در افغانستان چگونه ارزیابی می‌کنید؟

با حادثه اخیر در پادگان شاهین بلخ و قتل عام حداقل 404 نفر از نظامیان افغانستان که با هدف فشار بر ژنرال عطا و کاهش محبوبیت وی در شمال افغانستان صورت گرفت در واقع امید به مذاکره با طالبان و به رسمیت شناختن طالبان به عنوان یک گروه سیاسی در افغانستان از بین رفت. این حمله نیز همسو با اهداف آمریکا در افغانستان صورت گرفت که علاقه مند است با ناامن نشان دادن شرایط افغانستان توجیه لازم را برای حضور خود در این کشور را فراهم کند. پیش از این در مسئله بمباران آچن در ننگرهار که آمریکایی‌ها آن را مادر بمب‌ها علیه مواضع داعش نامیدند، برخی منابع گفته‌اند اصولا بمبارانی در کار نبوده است و این انفجار بر اثر انفجار در معادن صورت گرفته است. لذا این فکر که آمریکا برای مبارزه با داعش و طالبان در افغانستان حضور دارد، تفکری ساده انگارانه و بدور از واقعیت‌های موجود است.    

از طرف دیگر با این شرایط آینده مذاکرات صلح شکست خورده ارزیابی می‌شود و در نشست مسکو نیز که قرار بود با حضور 12 کشور برگزار شود، آمریکایی‌ها شرکت نکردند و در واقع این غیبت به معنای نارضایتی آمریکایی‌ها از ورود روس‌ها به حوزه افغانستان بود. به همین دلیل هر وقت مسئله مذاکره در باره صلح جدی می‌شود معمولا عملیات‌های تروریستی و انتحاری در افغانستان زیاد می‌شود که نمونه بارز آن حمله طالبان به پیشاور بود که در جریان آن 150 دانش‌آموز کشته شد.

بطور کلی در شرایط فعلی و پس از انفجار‌ها و ناامنی‌های اخیر توسط شبه نظامیان طالبان، آینده و چشم‌انداز آتی افغانستان را چگونه می‌بینید؟

ناامنی‌ها در افغانستان حداقل برای ده سال دیگر تداوم خواهد یافت و حتی تشدید خواهد شد. شکی نیست که شمال افغانستان منطقه ای است که به عنوان عقبه گروه‌های تروریستی علیه آسیای مرکزی استفاده خواهد شد و آسیای مرکزی مقصد بعدی داعش است. البته نه همان داعشی که از سوریه نقل مکان و به آسیای مرکزی انتقال یابد، بلکه گسترش حضور داعش در آسیای مرکزی و از جمله در افغانستان در قالب تغییر شکل اعضای گروه‌های تکفیری و تررویستی (از گروه‎‌های افراطی بومی منطقه) خواهد بود. از طرف دیگر براساس قرارداد امنیتی کابل- واشنگتن در صورت تداوم ناامنی‌ها و بی‌ثباتی‌ها، نیروهای آمریکایی تا سال 2024 در افغانستان حضور خواهد داشت و طبیعی است آمریکا برای تداوم حضورش در افغانستان به ناامنی‌ها دامن خواهد زد تا تداوم حضور خود را ممکن سازد و در واقع پس از ده سال به نوعی پایگاه‌های نظامی آمریکا در افغانستان مادام العمر خواهد شد، هرچند نتیجه این حضور نتیجه‌ای جز ناامنی و فساد و تضعیف فرهنگ اصیل افغان‌ها نخواهد بود.

سايت الوقت، 9/2/1396، http://alwaght.com/fa/News/95509 

حمله طالبان به سپاه ۲۰۹ شاهین و گسترش تروریسم در آسیای میانه

اشاره: بخش هایی از دولت کنونی افغانستان در شکل گیری حادثه اخیر نیز تأثیرگذار بودند. هم امریکا و هم جناح اشرف غنی، یک هدف عمده مشترک دارند و آن انتقال جغرافیای تروریسم به شمال افغانستان که مدت ها منطقه امن این کشور بوده است.این که طالبان می تواند قندوز را تصرف کند یا به آسانی وارد دومین پادگان بزرگ افغانستان شوند و بیش از ۳۰۰ سرباز غیرمسلح را در حال نماز شهید کنند، بدون دست های پشت پرده و دخالت امریکا و متحدان منطقه ای اش صورت نمی گیرد.

پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/اسماعیل باقری

حوالي ظهر روز جمعه، اول ارديبهشت‌ماه سال‌جاري، گروهي از شبه‌نظاميان طالبان به پادگان ۲۰۹ شاهين در ولایت بلخ، حمله كردند و بیش از ۱۵۰ سرباز را در مسجد و غذاخوري اين پادگان کشته و نزديك به ۱۷۰ نظامي ديگر را مجروح كردند. پادگان ۲۰۹ شاهین در ولسوالی «دهدادی» در ولایت بلخ، زمانی رخ داد که به گفته مقامات، نظامیان در حال خارج شدن از مسجد بودند. گفته می‌شود علاوه بر انفجار در مسجد، زد و خورد میان نیروهای امنیتی و طالبان در درون پادگان رخ داده و تا چند ساعت صدای شلیک از این منطقه شنیده می‌شد. حمله از سوی ده طالب به همراه سه مهاجم انتحاری که ملبس به لباس‌های ارتش و سوار بر دو گشتي ارتش بودند، انجام شد. به گفته منابع محلی در بلخ، یکی از افراد انتحاری مواد منفحره‌اش را در بیرون از مسجد، انتحاری دوم در داخل مسجد و سپس انتحاری سوم در سالن غذاخوري، مواد انفجاری خود را منفجر کردند. گفته مي‌شود یک نفر از طالبان، تعداد زیادی از سربازان را به داخل غذاخوري هدايت و سپس با بستن درِ غذاخوري، سربازان را به گلوله بسته است. در زمان حمله مهاجمان به سربازان، اکثر نظامیان، غیرمسلح بودند. گروه طالبان مسئولیت این حمله را پذیرفته و «ذبیح الله مجاهد» یکی از سخنگویان این گروه مدعی شده که اين حمله به تلافی کشته شدن شماری از فرماندهان طالبان در عملیات ارتش در ولایت‌های «بغلان» و «قندوز» صورت گرفته و تلفاتی سنگین به نیروهای امنیتی افغانستان وارد کرده است. شماری از سربازانی که در این حملۀ تروريستي زخمی شده‌اند، می‌گویند که همدستی از داخل پادگان موجب شد تا حمله کنندگان، با عبور از چندین ايست و بازرسي و موانع، به راحتي خودشان را به مرکز این پادگان برسانند. به ادعای طالبان، چهار تن از مهاجمان پیشتر در اردوی سپاه ۲۰۹ شاهین خدمت کرده بودند و از نقشه آن آگاه بودند. به دنبال این حادثه تروریستی، دولت افغانستان روز یکشنبه را در این کشور عزای عمومی اعلام کرد و اشرف‌ غني شخصا از مجروحين اين حادثه عيادت كرد. به گزارش خبرگزاري صداي افغان، تاکنون،۲۴ جسد به بدخشان،۳۳ جسد به تخار، ۷۷ جسد به قندوز، ۵۵ جسد به پکتیا، ۲۴ جسد به بغلان، ۱۸ جسد به وردك، ۲۲ جسد به ننگرهار،۲ جسد به جوزجان و به کابل ۱ جسد انتقال داده شده است. حمله به اردوی ۲۰۹ شاهین در بلخ یکی از مرگبارترین جنايت تروريستي در افغانستان بوده که موج گسترده‌ای از انتقادها به مقام‌های امنیتی را در میان شهروندان کشور به دنبال داشته است. طالبان مسلح هم‌چنين صبح روز دوشنبه، ۴ ارديبهشت نيز به یک اردوی امنیتی در مسیر راه ولسوالی‌های درقد و خواجه بهاوالدین در تخار حمله کرد‌ه‌اند. به گزارش تلویزیون یک، این حمله به اردویی به نام "چرسی‌ها" صورت گرفته و درگیری‌ها همچنان تداوم دارد. تاکنون تلفات این درگیری روشن نشده است.

-‌ واكنش‌های داخلی به این حمله

اين حمله از سوي مقامات سياسي از جمله اشرف‌غني رئيس جمهور، دكتر عبدالله رئيس اجرايي، عطامحمد نور والی بلخ، حامد كرزي رئيس جمهور پيشين، نمايندگان مجلس و سناتورها و ساير رهبران احزاب، سياسيون و شخصيت‌هاي قومي – مذهبي در درون افغانستان محكوم شد. محمد اشرف غنی در نشستی با فرماندهان نظامی در مزار شريف شرکت کرد و گفت که چگونگی وقوع این رویداد باید به صورت همه‌جانبه بررسی شود. وي همچنین با صدور فرمانی روز یکشنبه را در کشور عزای عمومی اعلام کرد و از نمایندگی‌های سیاسی افغانستان در سراسر جهان خواست که پرچم های کشور را نیمه افراشته درآورند. اشرف غنی، ضمن سفر به بلخ و ديدار با مجروحين حادثه بلخ، از ضرورت بسیج مردمی سخن گفت و اعلام كرد كه «باید همه علیه جنایات تروریستان بسيج شوند، زیرا این درد مشترک همۀ مردم می‌باشد و ارادۀ ما در مبارزه با تروریزم و دشمنان افغانستان تغییر نمی‌کند.» ارگ ریاست جمهوری افغانستان نيز اعلام كرد که طالبان بدون همکاری شبکه‌های دولت‌هاي خارجي، توانایی سازمان‌دهی حملات تروریستی را ندارند. شاه‌حسین مرتضوی، سرپرست دفتر سخنگویی اشرف‌غني افزود: بررسی‌ها برای واضح‌شدن جوانب پنهان حمله بر پایگاه قول اردوی ۲۰۹ شاهین آغاز شده است. به گفته مرتضوی، در سازمان‌دهی این گونه حمله‌ها شبکه‌های خارجی با طالبان همکاری می‌کنند و در حال حاضر افغانستان به میدان جنگ جهانی تبدیل شده است. به گفته او رهبری حکومت و نیروهای امنیتی از اراده‌‌ای جدی برای سرکوب هراس‌افگنان برخورداراند. دیگر مقامات افغان، همچون دکتر عبدالله و و الی بلخ نیز پیام هایی صادر کردند، اما در این میان سخنان عبدالرشید دوستم معاون اول ریاست جمهوری افغانستان، قابل توجه است. وی در عنوان کرد: «من قویاً باور دارم که دشمنان ما در هر لباسی که هستند قوی و نیرومند نیستند، بل رهبری و مدیریت در نهادهای امنیتی و دفاعی ما گرفتار ضعف و سستی است و از این سبب است که این نیروها در میادین جنگ و جاهای دیگر در دام این گونه توطئه‌ها و دسایس سازمان یافته می‌افتند و تلفاتی را به ببار می‌آورد که جبران ناپذیر می‌باشد و این‌گونه رخدادها می‌تواند بر انگیزۀ جنگیدن نیروهای ما تأثیرات ناگواری را وارد کند.» ژنرال دوستم هشدار داد كه جنبش ملی ضمن محكوم كردن اين حمله، بزودی در مورد اوضاع جاری کشور اعلام موضع خواهد کرد. اغلب احزاب و جريان‌هاي سياسي، نمايندگان مجلس و سناتورها، شخصيت‌هاي علمي و مذهبي، طی پیام‌هایي، جنایت طالبان در اردوی ۲۰۹ شاهین را به شدت محکوم کردند. نمایندگان مردم در مجلس نيز ضمن محكوم كردن اين حمله هولناك، می‌گویند، تنها خواسته مردم از حکومت تامین امنیت است و حکومت در برقراری امنیت حتي در بخش‌های نظامی، سخت ناتوان است و باید رویکرد امنیتی تغییر کند. مجلس سنای افغانستان نیز در واکنش به این حمله، خواستار تشکیل اجماع ملی برای برون رفت از وضعیت کنونی کشور شد و اعلام کرد: حکومت باید برای انتقام گیری از طالبان، زندانیان این گروه را به صورت دسته جمعی اعدام کند. اعضای مجلس سنا، همچنین بر اصلاحات در صفوف نیروهای امنیتی، بازنگری برنامه‌های امنیتی و شناسایی ستون پنجمی‌ها تاکید کردند. در همین حال برخی نمایندگان مجلس نیز «حامد کرزی» رییس جمهوری پیشین را به دلیل آنچه که اظهارات حمایت آمیز وی از طالبان و معرفی آنان به عنوان یک گروه سیاسی خواندند، عامل ریختن خون سربازان ارتش دانستند. گفتنی است جمهوری اسلامی ایران و ساير كشورهاي منطقه نيز، حمله تروريستي به پادگان مزارشريف را محكوم كردند. «علی شمخانی» نماینده مقام معظم رهبری و دبیر شورایعالی امنیت ملی ایران در تماس تلفنی با «محمد حنیف اتمر» همتای افغانستانی خود، ضمن محکوم کردن حمله طالبان، کشته شدن تعداد زیادی از سربازان شجاع این کشور را به ملت و دولت افغانستان تسلیت گفت.

-  تحلیل رویداد

حادثه جمعه گذشته که هنگام ادای نماز جمعه در مسجد انجام شد، هویت اصلی گروه طالبان را نشان داد. طالبان نه به ارزش های انسانی احترام می گذارند و نه به ارزش های اسلامی. آن ها یک گروه مزدور و سرسپرده اند که در جهت ابزار اعمال برنامه های امریکایی ها تلاش می کنند. نکته مهم اما این که غیر از طالبان، در شمال افغانستان، گروهای مختلف تروریستی منطقه ای از جمله ازبک ها، چچن ها و ایغورها و همچنین گروه های تروریستی بین المللی مانند داعش نیز حضور دارند. اهداف اصلی این گروه ها با حمایت غربی ها، ایجاد پایگاه در شمال افغانستان برای رسیدن به آسیای مرکزی هستند. طالبان در رقابت با این گروه ها با از دست دادن فرماندهان و والیان خودخوانده خود در قندوز و بغلان، خواستند تا با این حمله، از یک سو به جنگجویان خود روحیه داده و از سوی دیگر موجودیت شان را در شمال اعلام کنند. در همین راستا، ضعف نهادهای امنیتی و عدم هماهنگی در جلوگیری از حوادثی نظیر حمله به پادگانی در بلخ یا حمله به بیمارستان نظامی در کابل و حملات مشایه در شهرهای دیگر مشهود است. همین عدم هماهنگی در میان نیروهای امنیت ملی، پلیس و ... باعث نفوذ طالبان در میان این نیروها می شود. به گفته محمد اکرم اندیشمند، هدف استراتژیک طالبان در این حمله درهم شکستن روحیه نیروهای ارتش ملی افغانستان، در جهت امتناع جوانان از رفتن به ارتش ملی و نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان است. به گفته وی، شکستن این روحیه، دولت را با کمبود جدی نیروی انسانی و سرباز برای جنگ روبرو می سازد و زمینه برای طالبان بیشتر مساعد می شود. قابل ذکر است که چندی پیش حامد کرزی گفته بود که طالبان نیمی از قلمرو افغانستان را در اختیار دارد و یک گروه سیاسی است و کشورهای خارجی حق دارند با این گروه رابطه برقرار کنند، اما او به دنبال حمله اخیر، تغییر موضع داد و طالبان و هر گروه دیگر را که دست به کشتار نیروهای امنیتی و مردم افغانستان می زند، تروریست خطاب کرد.

-‌ پیامدهای حمله طالبان

بدون شک حادثه تلخ تروریستی علیه سربازان افغانستان، دارای ابعاد و پیامدهای متعددی است.

طالبان هر چند این عملیات جنایت آمیز را که موجب کشته و زخمی شدن بیش از ۳۰۰ سرباز افغانستان شد، برعهده گرفت، اما واقعیت این است که بدون همکاری و حمایت برخی از بازیگران موثر در داخل و خارج امکان پذیر نبود. شاید نفوذ طالبان، ابتدایی ترین تحلیل و دلیل این حمله تروریستی باشد، اما واقعیت این است که راهبرد امریکا و ناتو، نفوذ و گسترش تروریسم در آسیای مرکزی و ایران است. همچنان که عتیق‌الله بریالی یکی از کارشناسان نظامی افغانستان به درستی تحلیل می کند که حمله تروريستي به پادگان لشکر ٢٠٩ شاهين در ولايت بلخ، مقدمه‌ و آغاز برنامه‌هاي جنگي طالبان در شمال افغانستان است که با حمایت برخی از کشورهای منطقه و امریکایی ها صورت می گیرد. به گفته بریالی در سال جاري، طالبان به دنبال اشغال مناطق مهم در جوار مرزهای آسیای مرکزی و ايران مي‌باشند، تا خود را به آنها متصل کنند. با توجه به این مساله، ابتدا به دیدگاه برخی از بازیگران داخلی و خارجی اشاره می شود که ما را در درک تحولات افغانستان یاری خواهد کرد: شاید در یک نگاه قالبی مهمترین عامل این حمله را حمایت آی.اس.آی پاکستان از طالبان عنوان کنند؛ موضوعی که دولت وحدت ملی به آن باور دارد. اشرف غنی پس از ناامید شدن از سیاست های اسلام آباد در حمایت از طالبان، همانند حامد کرزی، انگشت اتهام را به سمت پاکستان نشانه رفت و گفت تروریسم در آن سوی مرزهای افغانستان آموزش و تجهیز و سپس به افغانستان انتقال داده می شود. دولت وحدت ملی کابل بر این دیدگاه تاکید دارد که حمایت و پشتیبانی همه جانبه طالبان توسط پاکستان صورت می گیرد، چرا که به دنبال تحمیل معاهده دیورند بر افغانستان بوده و به همین جهت از گروه های شبه نظامی طالبان حمایت تام می کند تا امنیت تنها موضوع و دغدغه کابل باشد، طوری که دیورند تحت تاثیر این مساله قرار بگیرد. با توجه به این دیدگاه بود که لطیف الله پدرام یکی از رهبران حزب دموکراتیک افغانستان و نماینده مجلس، اعلام کرد که اگر به دنبال امنیت و ثبات در کشور هستیم، باید خط مرزی دیورند را به رسمیت بشناسیم. موضوعی که موجب شد تا برخی از نمایندگان پشتون و حتی سران قومی، آقای پدرام را خائن و وطن فروش خطاب کنند.

در هر حال نمی توان ارتباط بین ناامنی در افغانستان، طالبان و خط مرزی دیورند را نادیده گرفت. از دید حامد کرزی اما، که به دنبال ایفای نقش اپوزیسیون و حفظ و ارتقاء جایگاه خویش است، در حادثه بلخ مثل بیشتر حوادث دیگر باید یقه امریکایی ها را گرفت. کرزی که همیشه طالبان را برادر و یک گروه سیاسی خطالب می کرد، پس از حادثه تروریستی در بلخ اعلام کرد که دیگر به طالبان برادر نخواهد گفت و به نوعی حمله اخیر طالبان را تروریستی خواند و محکوم کرد. نکته مهم این موضع گیری این بود که کرزی امریکا را حامی طالبان و باعث حوادث تروریستی در افغانستان می داند. این که چنین اظهاراتی تا چه حد صادقانه است، باید به عملکرد سیاسی و پیشینه بازیگری کرزی مراجعه کرد. به نظر می رسد بخشی از اظهارات کرزی برای امتیازگیری و تقویت جایگاه رهبری سیاسی خود صورت می گیرد و تحولات آینده افغانستان صحت و سقم این اظهارات را مشخص خواهد کرد. امریکایی ها اما علیرغم محکوم کردن حمله انتحاری در بلخ، طالبان را عامل ناامنی ها در افغانستان می دانند و برای توجیه تداوم اشغال این کشور، به شدت از چنین حملاتی استقبال می کنند. هدف آمریکایی ها چند شاخه و پیچیده است. بسیط و مرکب بودن سیاست امریکا موجب شده تا هر یک از بازیگران از دید خود به موضوع نگاه کنند که در عین درست بودن تحلیل شان، نتوانند همه واقعیت ها را درک کنند. امریکایی ها طبق سند شورای اطلاعاتی، می خواهند پاکستان و افغانستان چنان تضعیف و دچار اختلاف شوند که به چند کشور مجزا تجزیه شوند. امریکا در عین این که به ظاهر در افغانستان برای امنیت این کشور تلاش می کند، به طور غیرمستقیم در پاکستان از افراط گرایی و تروریسم حمایت می کند. دستگاه های جاسوسی_ اطلاعاتی امریکا اساسا در ایجاد القاعده، طالبان و داعش نقش اساسی داشته است. آنها برای تخریب روابط کشورهای مسلمان و سیطره و گسترش هژمونی شان در منطقه، همچنان به گروه های تروریستی نیازمندند و به نوعی تروریسم و داعش و طالبان، ابزار راهبردی غربی ها برای رسیدن به اهداف شوم شان هست.

بنابراین امریکا ضمن فریب افغانستان در ایجاد امنیت، بشدت از تداوم تروریسم و ناامنی ها حمایت می کند. برنامه بعدی آنان، انتقال داعشیسم و طالبانیسم به آسیای مرکزی است، این در حالی است که اشرف غنی فرد بسیار خوشبین به امریکا، باور دارد که ایالات متحده به افغانستان امنیت خواهد آورد و در هیمن حال برخی از نمایندگان مجلس افغانستان نیز از سیاست های امریکا حمایت می کنند. دقیقا پس از قضیه بمب مادر در ننگرهار و محکوم کردن این اقدام از سوی کرزی، بیشتر نمایندگان مجلس وی را سرزنش کردند و گمان کردند این حمله به مخفیگاه داعش بوده است، در حالی که اساسا داعش در اچین ننگرهار با حمایت امریکایی ها سازمان گرفت و پس از آموزش و تجهیز نظامی، از طریق بالگردها به مناطق شمال افغانستان انتقال داده شدند. مثال دیگر در خصوص عدم درک صحیح را باید به دولت تاجیکستان اختصاص داد که با اتهام زنی به بدنه حزب نهضت اسلامی تنها حزب قانونی تاجیکستان و آسیای مرکزی، عملا زمینه را برای گسترش اسلام گرایی افراطی فراهم کرده است. اقدامات دوشنبه در خصوص منع حجاب و ایجاد محدودیت در رفتن به مسجد و یا ریش تراشیدن و... موضوعی نیست که موجب ایجاد اختلاف بین اسلام گرایان و حکومت نشود. بدون شک امریکا به همراه متحدان منطقه ای خود از جمله عربستان سعودی برای تاجیکستان و انتقال افراط گرایی و تروریسم در منطقه برنامه دارند و مبلغان وهابی بیش از گذشته به تبلیغ وهابیگری خواهند پرداخت که مجال ادامه بحث نیست. پاکستان نیز با وجود شناخت نسبی از سیاست های امریکایی ها در منطقه برای رسیدن به اهداف خود از جمله به رسمیت شناخته شدن خط دیورند و نیز داشتن عمق استراتژیک در برابر تهدیدات احتمالی هند، به نوعی به افغانستان ناامن و ضعیف شده نیازمند است و به همین جهت نیز با بازی دوگانه خود هم با طالبان پاکستان و سایر گروه های مخالف دولت می جنگد و هم از طالبان افغانستان و گروه های افراط گرای همسو حمایت می کند. بدون شک بخشی از مجری سیاست های امریکا در انتقال تروریسم به آسیای مرکزی، مناطق قبایلی پاکستانند. اکنون تروریسم و طالبان و داعش به مساله بزرگی تبدیل شده است که کشورهایی نظیر روسیه و حتی چین، برای در اماندن از داعش، حاضر به مذاکره با طالبان و سیاسی خواندن این گروه تروریستی هستند. البته طالبان نه تنها گروه مستقل و یکدست نیستند، بلکه در حال حاضر به چندین شاخه و گروه منشعب شده اند که هر یک توسط یکی از بازیگران به خدمت گرفته شده یا مورد بهره برداری قرار می گیرند. به همین جهت روس ها و برخی دیگر، از این هراس دارند که از بدنه ناراضی طالبان برای گسترش داعش یارگیری کنند، به ویژه که برخی برای متهم نشدن به حمایت از طالبان، خواهان نفوذ داعش در منطقه هستند، البته داعشی که عمدتا همان شبه نظامیان طالبان، اویغوری ها، ازبک و تاجیکی و چچنی هستند.

-‌ سخن پایاني

 بنابر همه این مباحث، نمی توان به سادگی حادثه تلخ بلخ را تنها منسوب به طالبان دانست و نقش عوامل داخلی، رقابت های سیاسی و جناحی در داخل و نقش عوامل خارجی بویژه امریکایی ها و حامیان منطقه ای اش در بروز این حوادث تاثیر مستقیمی دارد. بدون شک روس ها و چینی ها نیز برای درامان ماندن از تروریسم و داعش، با سیاست های امریکا و غرب مخالفت خواهند کرد و در این وضعیت، باید رویکرد منطقه ای در مبارزه با داعش و طالبان مدنظر بازیگرانی چون روسیه، چین و ایران قرار گیرد، به وی ژه این که حضور طولانی مدت امریکا در افغانستان نه تنها به برقراری امنیت منجر نشده، بلکه بر دامنه و جغرافیای تروریسم افزوده است. از سوی دیگر می توان گفت با تشکیل دولت وحدت ملی، به تدریج دستاوردهای دولت پیشین نیز از دست رفته است. در زمان حکومت کرزی جنگ تنها در جنوب افغانستان و منطق پشتون نشین جریان داشت، اما اکنون درگیری ها به شمال افغانستان که تا سال ۱۳۹۳ امن بود، کشیده شده است. از اینجا باید گفت آمریکا بازی چندگانه ای را در منطقه و از جمله در افغانستان دنبال می کند، یعنی این که آمریکا از یک سو توانسته است ضمن ارتباط با سران دو جناح دولت وحدت ملی، بنوعی هر دو جناح را درگیر سیاست های خود کند. اگر از دکتر عبدالله هم پرسیده شود، نگاه شما به امریکا چیست؟ به احتمال زیاد خواهد گفت که امریکا حامی دولت و مخالف نفوذ داعش است. در حالی که امریکا با سیاست های دوگانه خود توسط سفارت و وزارت خارجه و سایر نهادهای اطلاعاتی و جاسوس، همه را فریب می دهد. اساسا امریکا برای ایجاد امنیت افغانستان و مبارزه با تروریسم به منطقه لشکرکشی نکرده و اتفاقا برای ترویج و انتشار تروریسم در منطقه اقدام می کند. وقتی گفته می شود برخی از بازیگران منطقه ای و بازیگران داخلی افغانستان درک درستی از سیاست های امریکا ندارند، به این دلیل است که همه به نوعی دانسته یا ندانسته در زمین امریکا بازی می کنند. بنابراین حوادث تروریستی نظیر حمله طالبان به پادگانی در شمال افغانستان، بدون تاثیرگذاری امریکا و حامیان منطقه ای طالبان صورت نگرفته است. در این میان بخش هایی از دولت کنونی افغانستان در شکل گیری حادثه اخیر نیز تأثیرگذار بودند. هم امریکا و هم جناح اشرف غنی، یک هدف عمده مشترک دارند و آن انتقال جغرافیای تروریسم به شمال افغانستان که مدت ها منطقه امن این کشور بوده است. هدف اشرف غنی، تخریب چهره قدرتمند ژنرال محمد عطانور است. وی با کمک سفارت های غربی کاری کرده است که نه تنها بین جبهه متحد شمال سابق، اختلاف و درگیری پیش آمده است، بلکه در درون جبهه ملی نیز اختلافات وجود دارد. همچنین در درون جنبش اسلامی ژنرال دوستم و در درون حزب جمعیت اسلامی افغانستان، اختلافات بالا گرفته است. در نهایت باید گفت این که طالبان می تواند قندوز را تصرف کند یا به آسانی وارد دومین پادگان بزرگ افغانستان شوند و بیش از ۳۰۰ سرباز غیرمسلح را در حال نماز شهید کنند، بدون دست های پشت پرده و دخالت امریکا و متحدان منطقه ای اش صورت نمی گیرد. امریکا خواهان ثبات و امنیت افغانستان نیست و به همین جهت در آستانه نشست مسکو در خصوص افغانستان دست به پرتاب مادر بمب در ننگرهار کرد که البته اهدافش مشکوک است. حمله طالبان در بلخ بدون شک زوایای پنهانی دارد که به مرور زمان مشخص خواهد شد و نمی توان در این مجال به همه مباحث پرداخت. سخن نهایی این که سیاسی خواندن طالبان افغانستان اشتباه بزرگی است که از برادر خواندن طالبان و مخالف سیاسی خواندن آنان شروع شد و اکنون به جایی رسیده است که طالبان بیش از گذشته خود را بر حق و مشروع می دانند، اما این حمله اخیر طالبان نشان داد که نباید در مواجهه با افراط گرایی در هر شکل آن و توسط هر گروهی، اغماض کرد./

منبع: سایت بصیرت، 6 ارديبهشت 1396

http://basirat.ir/fa/news/300678/%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87-209-%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%86-%D9%88-%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%B4-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%B3%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87