پیام‌های حضور هیئت ۲۵۰ نفری هند در تهران

جوان/ علی قنادی/ 13 شهريور 1391

حضور محمد مرسی رئیس‌جمهور جدید مصر در تهران آنقدر پرسروصدا بود که جنبه‌های مهمی از شانزدهمین نشست سران غیرمتعهد‌ها در تهران تحت‌الشعاع آن قرار گرفت. حضور مانموهان سینگ، نخست وزیر هند به همراه یک هیئت ۲۵۰ نفره، اتفاقی نیست که بتوان به سادگی چشم به روی آن بست.

بالاترین مقام اجرایی هند به فاصله کمتر از شش ماه از حادثه حمله به دیپلمات‌های اسرائیلی در هند، به تهران سفر کرد؛ حادثه‌ای که اسرائیلی‌ها تهران را متهم ردیف اول آن قلمداد می‌کنند. علاوه بر این، مانموهان سینگ در شرایطی به تهران سفر کرد که تهران در معرض کم‌سابقه‌ترین تحریم‌های بین‌المللی و یکجانبه قرار دارد. معنا و مفهوم سفر نخست وزیر هند این است که دهلی نو در تعریف مناسبات دو جانبه‌اش با تهران، کمتر تحت تاثیر بازیگران ثالث قرار گرفته است. مانموهان سینگ دو روز در تهران ماند و با بالاترین مقام‌های اجرایی ایران مذاکره و گفت و گو کرد. برخورد و موضع‌گیری نخست وزیر و مقام‌های هندی نشان می‌دهد با همه تاثیرات تحریم‌های مالی، تجاری و نفتی اروپا و امریکا، طرف هندی قصد ندارد این تاثیرها از مقدار کنونی‌اش بیشتر شود، اما این فقط بخشی از ماجرای سفر نخست وزیر چهارمین اقتصاد بزرگ دنیا به تهران است.دهلی‌نو چندان از کسری تراز تجاری کشورش با تهران راضی نیست و به دنبال راهی است تا این تراز منفی تجارت خارجی‌اش با ایران را متوازن کند؛ ترازی که منابع رسمی هند آن را ۱۰ میلیارد دلار اعلام کرده‌اند، هرچند بخش مهم این کسری به فروش نفت ایران برمی گردد. مانموهان سینگ در ملاقات با احمدی‌نژاد نارضایتی خودش از عدم تعادل در موازنه تجاری دو کشور را گوشزد کرد و خواستار این شد که تهران کالای بیشتری از هند وارد کند و واردات گندم از هند را از سربگیرد.

هندی‌ها زیر بار فشارهای امریکا و اروپا، مجبور شده‌اند نفت کمتری از ایران خریداری کنند و سهم نفت در سبد کالای هند، از ۱۲ درصد قبلی به ۹ درصد کاهش پیدا کرده، ولی هندی‌های تشنه انرژی، هیچ گاه نتوانسته و نخواسته‌اند چشم به روی نفت ایران ببندند. این نکته‌ای است که مقام‌های هندی آن را بارها از مجاری رسمی و غیر رسمی بیان کرده‌اند. دهلی نو برای کمتر کردن عطش خود به انرژی، به ایران نیاز دارد و ایران هم برای کمتر کردن اثر تحریم‌های غرب، به جای سرمایه‌گذاری بر مناسبات پرتنش خود با عرب‌های نفتی حوزه خلیج فارس که خودشان را رقیب انرژی ایران می‌دانند، می‌تواند جنوب آسیا را جایگزین فروش انرژی خودش کند.

بخش دیگری از ماجرا به مسئله افغانستان برمی گردد. با نزدیک شدن به زمان خروج نیروهای غربی از افغانستان، نگاه دهلی نو به تهران نیز در حال متحول شدن است. یک افغانستان با‌ثبات کمتر وابسته به پاکستان، برای هندی‌هایی که خودشان را برای خروج امریکا آماده می‌کنند، یک اولویت است. به این ترتیب، دهلی‌نو در کنار قبول سهم بیشتر در آموزش نیروهای افغان و تعهد ۲ میلیارد دلاری برای توسعه افغانستان، سعی دارد در کوتاه‌مدت با ایران همکاری بیشتری در زمینه افغانستان داشته باشد.

همکاری با ایران، نه فقط متوازن‌کننده قدرت هند در مقابل طالبان، پاکستان و حتی چین است، بلکه راه ورود هند به آسیای مرکزی از طریق افغانستان و ایران را هم تسهیل می‌کند. حتی اگر هندی‌ها نخواهند کالاهای خودشان را از دروازه‌های پاکستان وارد افغانستان کنند، مجبورند به ایران متوسل شوند و به همین خاطر، اخیراً در بندر چابهار ایران سرمایه گذاری ۱۰ میلیون دلاری کرده‌اند.

بخش مهمی از برخورد خیلی مثبت هندی‌ها با اجلاس غیرمتعهد‌ها در تهران هم به خود جنبش و تلاش هندی‌ها برای تحکیم موقعیت‌شان در داخل آن برمی‌گردد. دهلی نو عضو مجامع بین‌المللی زیادی است، ولی در هیچ کدام از آنها نقش محوری ندارد. به طور مثال، با حضور چینی‌ها در ائتلاف‌های نوظهوری مانند شانگهای( به عنوان ناظر) و بریکس، هندی‌ها تاکنون قادر نبوده‌اند نقش محوری در این ائتلاف‌ها داشته باشند. به خاطر همین، هند به دنبال این هستند در داخل کشورهای جنبش عدم تعهد، بدون اینکه بین کشور‌های عضو حساسیتی به وجود بیاید، نقشی محوری به دست بیاورند و حتی دور از ذهن نیست که در آینده‌ای نه چندان دور پیشنهاد میزبانی دایم دبیرخانه غیر متعهد‌ها را ارائه بدهند. از طرف دیگر، دهلی‌نو سعی می‌کند از جنبش عدم تعهد برای متوازن کردن قدرت رو به توسعه چین در برقراری مناسبات با کشورهای در حال توسعه در آفریقا و آسیا بهره‌مند شود.

http://strategicreview.org/1391/06/13/

چتم هاوس : خروج ایالات متحده و موازنه کشورهای منطقه

چتم هاوس / افغانستان دیلی/ برگردان: عبدالاحد بهرامی/

تصمیم ناتو برای خروج ۱۳۰۰۰ نیروهای این سازمان از افغانستان تا پایان سال ۲۰۱۴ و انتقال مسئولیت های امنیتی به نیروهای پولیس و ارتش افغانستان با انتقادهایی روبرو بوده است. برنامه انتقال، از یکسو روزنه امیدی برای طالبان بوده است و اینکه باور داشته باشند که می توانند منتظر باشند تا نیروهای خارجی از افغانستان خارج شوند. از سوی دیگر، در حالی که این برنامه، با ایجاد چشم انداز خروج جامعه بین المللی و کاهش کمک های کشورهای جهان که به تبع مشکلات اقتصادی جدی را برای افغانستان به دنبال خواهد داشت، چنین پنداشته می شود که برنامه خروج، تلاش ها برای تقویت دولت افغانستان را با تهدید مواجه ساخته است.

بدون توجه به این واقعیت که تعیین موعد زمانی برای خروج نیروهای ناتو و تکمیل کردن انتقال مسئولیت های امنیتی به نیروهای افغان، به جای واقعیت عینی در افغانستان، بیشتر بر ملاحظات افکار عمومی در غرب استوار بوده است. اما این امیدواری وجود داشته است که تعیین موعد خروج احتمالا بتواند به تمرکز بیشتر بر مسئولیت پذیری افغان ها بیانجامد.در حال حاضر به نظر می رسد که این نگرانی ها همچنان قابل توجیه است؛ چه آنکه پروسه مصالحه با طالبان به کندی به پیش می رود؛ تلاش ها برای باز کردن دفتری برای طالبان در قطر با کندی مواجه شده است؛ در حالی که تلاش ها برای مذاکره جریان دارد، در جریان یک سال گذشته در این راستا دستاورد قابل توجهی حاصل نشده است. در این حال، تلاش ایالات متحده امریکا برای تثبیت حضور درازمدت این کشور در افغانستان، به نظر می رسد که قسما مبتنی بر این هدف است که فشار همچنان بر طالبان نگه داشته شود و آنان را از این ذهنیت که می توانند منتظر بمانند و با خروج نیروهای خارجی برگردند، منصرف سازند.

در رابطه با تعاملات منطقه ای بر محور با افغانستان، چشم انداز بهتری قابل تصور است. در حالی که بعضی از کشورهای منطقه، برای بدترین حالت در این کشور آماده می شوند، اما بسیاری از کشورهای منطقه به نظر می رسد در حال برداشتن گام هایی اند تا اطمینان حاصل شود که بدترین سناریوها در افغانستان از قبیل بروز جنگ داخلی و یا برگشت مجدد طالبان به عرصه قدرت در افغانستان به حقیقت مبدل نخواهد شد.

در حالی که پاکستان و تا حدودی ایران، از سوی کشورهای غربی به حمایت از شورشیان متهم می شوند، اینکه پروسه منطقه ای برای این کشور چگونه می تواند به موفقیت انجامد، همواره با ابهام توام بوده است. با اینکه ممکن است این کشورها رویکرد متفاوت و متضادی را در رابطه با آینده افغانستان داشته باشند، اما هیچکدام از این کشورها از سقوط افغانستان در کام هرج و مرج و آشفتگی سود نخواهند برد.

علاوه بر آن، کشورهایی از قبیل هند و چین که بصورت گسترده ای در افغانستان سرمایه گذاری کرده اند، در یک دهه گذشته از چتر امنیتی که غربی ها در افغانستان ایجاد کرده اند، سود برده اند. در صورتی که دولت افغانستان با خطر سقوط مواجه شود هر دوی این کشور از لحاظ منافع اقتصادی بازنده خواهند بود. رقابت های منطقه ای بر دیدگاه منطقه ای همچنان تاثیرگذار است و بعضی کشورها از قبیل ازبکستان ترجیح می دهند به جای اینکه تعامل منطقه ای و چند جانبه را در قبال افغانستان در پیش گیرند، رویکرد روابط متقابل را با این کشور در پیش گیرد.

روابط گاه تنش آلود هند و پاکستان و همچنان ایران و امریکا همواره مانع اصلی در برابر یک رویکرد منسجم در رابطه با افغانستان بوده است. اما در جریان سال های گذشته، تغییر موضع محسوسی در رویکرد کشورهای همسایه در قبال افغانستان قابل مشاهده بوده است؛ به ویژه از این منظر که افغانستان را به جای اینکه به عنوان کشوری ببینند که برای نفوذ در آن رقابت کنند، اکنون به عنوان کشوری می بینند که خودش می تواند برای ایجاد اعتماد منطقه ای نقش ایفا کند.

هند و پاکستان بیش از پیش تمایل دارند تا در راستای حل منازعات دوجانبه، روابط اقتصادی خود را بهبود بخشند و افغانستان می تواند در این زمینه رابط خوبی برای روابط دو کشور باشد. در حال حاضر، بیشترین میزان تجارت هند و افغانستان از طریق مسیرهای ایران صورت می گیرد؛ اما مسیر مستقیم تر و نزدیک تر از خاک پاکستان تاکنون مسدود بوده است. با استخراج معدن آهن حاجیگک بامیان، توسط شرکت های هندی مشوق های اقتصادی برای پاکستان برای اینکه تجارت ترانزیت را از طریق آن کشور اجازه دهد، بصورت قابل ملاحظه ای افزایش یافته است.

علاوه بر آن، اخیرا کشورهای ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند بر انتقال گاز از ترکمنستان به آسیای جنوبی توافق کردند. این توافق این احتمال را افزایش می دهد که مسیر ترانزیتی گاز ترکمنستان به افغانستان، پاکستان و هند در حال پیشرفت است. اگر این کشورها به ترانزیت گاز صادراتی ترکمنستان از طریق پاکستان به هند توافق کنند، دیگر احتمال اینکه پاکستان مسیر انتقال اجناس تجارتی از افغانستان به هند و بصورت عکس را مسدود نگه دارد، کمتر خواهد بود.

علاوه بر آن، افغانستان زمینه ای را فراهم آورده است که ایالات متحده از طریق آن وارد تعامل با ایران شده است. در کنفرانس اخیر “کشورهای قلب آسیا” در کابل، ایران به عنوان بخشی از برنامه امریکا برای حضور درازمدت در افغانستان در این کنفرانس حاضر بود. همچنان، در حاشیه این کنفرانس، ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا، با همتای ایرانی خود علی اکبر صالحی دیدار و گفتگو کرد.

با آنکه برقراری روابط اقتصادی میان افغانستان و همسایه های آن به خود بحران جاری در این کشور را حل نخواهد کرد، اما توسعه ارتباطات اقتصادی و تجارتی مسلما فضایی را ایجاد خواهد کرد که در آن، افغانستان و کشورهای همسایه می توانند با همدیگر وارد تعامل سازنده شوند. علاوه بر آن، روابط متقابل اقتصادی این امید را فراهم می سازد که اگر بعضی توافقات سیاسی صورت گیرد افغانستان در آینده جدا از اقتصاد مواد مخدر، یک اقتصاد پویا خواهد داشت. چنین همکاری های منطقه ای به نوبه خود مقامات افغان را به تدریج وادار می سازد تا برای نابودی کشت مواد مخدر بیشتر تلاش کنند.

تا هنوز افغانستان بصورت نسبی جایگاه خود را به عنوان موازنه ای در بین منافع اقتصادی کشورهای همسایه خود حفظ کرده است. قبل از وارد شدن هند به عرصه استخراج معدن آهن حاجیگک، چین معدن مس عینک لوگر را با هزینه سه میلیارد دالر در سال ۲۰۱۱ متقبل شده بود. در حال حاضر با آنکه روند استخراج معادن با کندی به پیش رفته است، اما این مشوقی برای چین برای بازسازی اقتصاد افغانستان محسوب می شود.

تصمیم ناتو برای خروج نیروهای این سازمان از کشور، با انتقادها و نگرانی های فزاینده ای روبرو بوده است. “برنامه خروج” از یکسو روزنه امیدی برای طالبان بوده تا بتوانند بعد از خروج خارجی ها دوباره برگردند و از سوی دیگر، خروج جامعه بین المللی و کاهش کمک های جهانی مشکلات اقتصادی جدی را برای افغانستان به دنبال خواهد داشت. با وجود تلاش های دولت امریکا و افغانستان برای آغاز مذاکرات صلح، پروسه مصالحه با طالبان به کندی به پیش می رود و تلاش ها در این راستا تاکنون دستاورد قابل توجهی نداشته است.

اما در رابطه با تعاملات منطقه ای بر محور با افغانستان، چشم انداز بهتری قابل تصور است. با وجود اختلافات و تفاوت دیدگاه ها در میان کشورهای منطقه، نکته ای که اکثر این کشورها بر آن اتفاق نظر دارند، اینست که ثبات افغانستان به نفع کل منطقه است و بی ثباتی افغانستان در نهایت به نفع هیچ کشوری نخواهد بود. با اینکه ممکن است این کشورها رویکرد متفاوت و گاه متضادی را در رابطه با آینده افغانستان داشته باشند، اما هیچکدام از این کشورها از سقوط افغانستان در کام هرج و مرج و آشفتگی سود نخواهند برد.

افغانستان نیاز دارد تا در میان جریان های منطقه ای با منافع متضاد که خواهان ایفای نقش در آینده این کشور هستند، توازن ایجاد نماید. اخیرا کشورهای عضو سازمان شانگهای از روند بازسازی افغانستان اعلام حمایت کردند و به این کشور جایگاه عضو ناظر در این سازمان داده شد. کشورهای عضو این سازمان اعلام کردند که آنها از افغانستان به عنوان یک کشور مستقل، بیطرف، صلح آمیز و عاری از مواد مخدر حمایت خواهند کرد.

در رابطه با رشد گروه های ستیزه جو در افغانستان و پاکستان و تلاش ها برای مبارزه با تروریزم و مهار بنیادگرایی در این دو کشور، روسیه و چین به حیث دو بازیگر عمده منطقه ای نقش برجسته دارند. این دو کشور می توانند در تلاش های بین المللی برای مهار خشونت های بنیادگرایان اسلامگرا به عنوان تهدید منطقه ای و جهانی، رول عمده ای بازی کنند. هر دو کشور روسیه و چین در مورد وضعیت منطقه بعد از خروج ایالات متحده امریکا از افغانستان در سال ۲۰۱۴ نگران هستند. چین و روسیه به عنوان دوعضو عمده سازمان همکاری های شانگهای اکنون بیش از هر زمانی در یک دهه گذشته توجه خود را به ایجاد ثبات و تامنیت در افغانستان معطوف کرده اند. سازمان شانگهای که یکی از عمده ترین سازمان های منطقه ای و حتی جهانی به شمار می رود، توسط چین و روسیه رهبری می شود.

چین می تواند هم با توسعه روابط متقابل با افغانستان و هم از طریق سازمان شانگهای به حمایت های امنیتی و اقتصادی از افغانستان در ایجاد ثبات در این کشور موثر واقع شود. از جانب دیگر، روسیه از منظر تاریخی افغانستان و منطقه را دارای اهمیت استراتژیک برای خود می داند و نگران است که تهدید بنیادگرایان می تواند به کشورهای آسیای میانه اشاعه یابد و حتی روسیه را در معرض آسیب افراط گرایی قرار دهد. مسکو از طریق “سازمان پیمان امنیت جمعی” در حال تقویت حضور منطقه ای خود است. روس ها بارها از احتمال بروز بی ثباتی در افغانستان در دوره بعد از ۲۰۱۴ ابراز نگرانی کرده اند و اینکه به گفته آنها ماموریت ناتو ناتمام مانده و نیروهای خارجی در حال ترک افغانستان اند.

اخیرا ولادیمیر پوتین، که بطور سنتی با رویکرد ضدغربی خود شهرت دارد، با انتقاد از برنامه خروج نیروهای خارجی تاکید کرد که ناتو باید ماموریت خود را در افغانستان به سر برساند. بعضی از کشورهای عضو سازمان “پیمان امنیت جمعی”، به ویژه قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان با ایالات متحده امریکا همکاری نظامی دارند و این کشورها در باز کردن مسیری برای تدارکات نیروهای خارجی مستقر در افغانستان با امریکا همکاری کرده اند. بعضی از این کشورها به ویژه تاجیکستان خود قربانی تهدید بنیادگرایی بوده و امنیت خود را از سوی بنیادگرایان در معرض تهدید می بینند.

افغانستان همچنان از سال ۲۰۰۷ به بعد عضوی از اتحادیه همکاری های منطقه ای جنوب آسیا (سارک) بوده است. در حالی که این سازمان عمدتا به دلیل عدم پویایی و تاثیرگذاری منطقه ای ناشی از اختلافات هند و پاکستان مورد انتقاد بوده است، اما با آنهم توانسته است نقش تدریجی را در تقویت ارتباطات تجاری و اقتصادی میان کشورهای جنوب آسیا ایفا کند.

تامین یک رابطه متوازن میان کشورهای دخیل در جریان ها و جناح بندی های منطقه ای و با کشورهای غربی و سازمان ناتو به نظر دشوار می نماید، اما با آنهم چنین رویکردی، بصورت بالقوه ای می تواند در ایجاد اعتماد و همگرایی منطقه ای موثر باشد. پیشرفت ها در رابطه با مبازره با تروریزم و مواد مخدر از طریق کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای، پیشرفت ها در موضوعات مشابه را در میان جریان های دیگر منطقه ای را لزوما منتفی نمی سازد. با اینکه توجیهات زیادی برای خوشبینی در سطح همگرایی های منطقه ای درباره افغانستان وجود دارد، اما سیاست داخلی در افغانستان و به خصوص جریان کند اصلاحات سیاسی در این کشور همچنان زمینه نگرانی را فراهم می آورد و این تهدید را متصور می سازد و تلاش ها برای همکاری های بیشتر منطقه ای را با تهدید روبرو می سازد.

در حال حاضر، چیزی شبیه به بن بست در این کشور به وجود آمده است: طالبان از مذاکره با دولت افغانستان خودداری می ورزند و بصورت موقتی گفتگوهای صلح با امریکا را به تعلیق درآورده اند. در عین حال، رییس شورای عالی صلح در تلاش است تا پروسه صلح به رهبری دولت افغانستان را با دیدار مقامات ارشد این سازمان از عربستان و پاکستان تحرک تازه ای بخشد. در حالی که موعد ۲۰۱۴ نزدیک و نزدیک تر می شود، این بن بست سیاسی این نگرانی ها را به وجود می آورد که گروه های با منافع متضاد ممکن است بار دیگر مسلح شوند.

بدترین سناریویی که به تصویر کشیده می شود، بروز جنگ میان طالبان و جریان های سیاسی و قومی غیر پشتون به ویژه گروه های وابسته با ائتلاف شمال است. روند رو به افزایش مسلح شدن شبه نظامیان محلی بر نگرانی ها در مورد ثبات و امنیت در آینده این کشور می افزاید. با توجه به این شرایط رویکرد کشورهای همسایه افغانستان در رابطه با این کشور از اهمیت به سزایی برخوردار است.

اگر این کشورها در بازار پررونق افغانستان و با رویکرد کمک به ثبات و امنیت این کشور سرمایه گذاری کنند، در این صورت، تصوری آینده ای باثبات تر و بصورت نسبی شکوفاتری از آینده افغانستان محتمل تر خواهد بود. به عنوان نمونه می توان به نقش هند و سرمایه گذاری این کشور در بخش های توسعه ای و به ویژه معادن اشاره کرد و به کنفرانس دهلی به عنوان نمونه ای از تلاش های منطقه ای برای جلب سرمایه گذاری خصوصی برای افغانستان که در درازمدت تاثیرات گسترده ای بر توسعه و ثبات در این کشور خواهد داشت.

http://strategicreview.org/1391/05/25/%da%86%d8%aa%d9%85-%d9%87%d8%a7%d9%88%d8%b3-%d8%ae%d8%b1%d9%88%d8%ac-%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%aa-%d9%85%d8%aa%d8%ad%d8%af%d9%87-%d9%88-%d9%85%d9%88%d8%a7%d8%b2%d9%86%d9%87-%da%a9%d8%b4/

گفت‌وگوهای استراتژیک هند و آمریکا

خبرگزاری فارس: 91/03/23 - 14:54

اس. ام کریشنا وزیر امور خارجه هند در سومین دور از گفت‌وگوهای استراتژیک با هیلاری کلینتون همتای آمریکایی خود طیف وسیعی از مسائل دو جانبه و منطقه‌ای از جمله افغانستان و پاکستان را مورد بحث و گفت و گو قرار می‌دهد.

به گزارش خبرنگار فارس در دهلی نو، قبل از آغاز مذاکرات میان اس ام کریشنا وزیر امور خارجه هند با همتای آمریکایی اش در  واشنگتن، هیلاری کلینتون با اعلام موضع خود مبنی بر معاف شدن دهلی نو از عواقب تحریم‌های اقتصادی علیه ایران، به استقبال مذاکرات استراتژیک با هند رفت.

وی این معافیت را ناشی از اقدام هند در کاهش قابل توجه وابستگی اش به نفت ایران دانست. مقامات رسمی هند آن را بازتابی از وسعت روابط هند و آمریکا و گستردگی تعامل میان دو کشور ارزیابی کردند.

قرار است وزرای خارجه دو کشور در سومین دور از گفت و گوهای استراتژیک خود طیف وسیعی از مسائل دو جانبه و منطقه از جمله افغانستان و پاکستان را مورد بحث و گفت و گو قرار دهند.

نکته قابل تامل در روابط دو کشور که به تازگی کلید خورده است معامله بر سر موضوعاتی است که از سوی دو طرف بسیار استراتژیک و در خور تامل است.

در سفر اخیر لئون پانتا وزیر دفاع آمریکا دهلی نو که در هفته گذشته صورت گرفت، واشنگتن از مواضع خود در مورد عدم دسترسی هند به برخی از تکنولوژی های دو منظوره کوتاه آمد و این موضوعی بود که سالها مقامات دهلی نو به دنبال دست یافتن به آن بودند.

همچنین همزمان با افزایش مسابقه تسلیحاتی به ویژه در عرصه هسته ای میان سه کشور هند، پاکستان و چین که اخیرا اقدام به آزمایش موشک های متعدد با قابلیت های مختلف را کرده اند، انتقال ناوگان هواپیما بر آمریکا به آسیا و اقیانوسیه نیز می تواند قابل تامل باشد.

آمریکایی که به دنبال ایجاد موازنه استراتژیک در مورد تمرکز همزمان خود بر خاورمیانه و آسیا و اقیانوسیه هستند، تصمیم به انتقال حجم وسیعی از ناوگان هواپیمابر خود به آسیا و اقیانوسیه گرفته اند.

گرچه این طرح در ظاهر مورد مخالفت مقامات هندی قرار گرفته و خواستار ایجاد موازنه قدرت در منطقه شده اند اما حضور یک هم پیمان قدرتمند می تواند دهلی نو را در کنترل دو رقیب عمده خود یعنی چین و پاکستان یاری کند.

شاید طرح های واشنگتن ببه ویژه برنامه های این کشور برای کنترل چین، نگرانی هایی را برای هندی رقم بزند اما از سوی دیگر نیز نوعی رضایت خاطر توام با استرس را رقم خواهد زد.

اخیرا افزایش 11 درصدی بودجه نظامی چین نگرانی های گسترده ای را در میان مقامات رسمی دهلی نو رقم زد که حتی منجر به اتخاذ موضع علنی و نیز ابراز نگرانی آنها  از این مسئله در مطبوعات و رسانه ها شد. 

مقامات هندی در سیاست خارجی خود نشان داده اند که با زیرکی فرصت ها را شکار و در راستای اهداف راهبردی خود آن را هدایت می کنند و این مسئله را به ویژه در رابطه میان دهلی نو و واشنگتن می توان دید.

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910323000855

بررسی تلاش امریکا برای همگام ساختن هند در تحریم علیه ایران

ایرنا/ اردیبهشت ۱۹

همزمان با تلاش امریکا برای همگام ساختن هند در تحریم علیه ایران، دهلی نو با تکذیب تاثیر فشارهای این کشور در این خصوص، این هفته میزبان هیئت تجاری ۵۶ نفره از ایران است. ’هیلاری کلینتون’ وزیر امور خارجه آمریکا، در قالب سفری سه روزه، یک شنبه هفدهم اردیبهشت ماه (۶ می) وارد هند شد. کلینتون شب یکشنبه را در ‘بنگال غربی’ یکی از ایالت های هند سپری کرد و دوشنبه وارد دهلی نو شد.

در سال ۲۰۰۸ که کنگره امریکا توافق نامه همکاری هسته ای غیر نظامی با هند را تصویب کرد همکاری های نظامی و مشارکت استراتژیک این دو کشور آینده رو به رشدی را در روابط دو جانبه دهلی – واشنگتن نوید می داد. اکنون که سفر سه روزه وزیر امور خارجه امریکا به هند که پس از توقف آخرهفته ای در بنگلادش انجام می گیرد بیانگر نوعی از رشد روابط دو کشور در ابعاد مختلف است. هر چند هند به عنوان یک شریک جدی امریکا باقی خواهد ماند اما امریکا چند بلیط به هند در زمینه های توافق هسته ای و نظامی داده و امیدوار است که دهلی به این توافق جامه عمل بپوشاند.هدف امریکا تبدیل کردن هند به یک شریک استراتژیک در منطقه آسیای جنوبی و بطور کلی در آسیا است تا با دیگر متحدان آسیایی خود زنجیره ای از حامیان یا متحدان آسیایی- امریکایی را تشکیل دهد. در این زنجیره کره جنوبی و ژاپن حلقه های قابل توجهی هستند اما به لحاظ اقتصادی نمی توانند با هند رقابت کنند به عبارتی دهلی نو هسته مرکزی متحدین امریکا در آسیا را تشکیل می دهد، این زنجیره از طریق استرالیا تکمیل و با امریکا مرتبط می گردد.

هر چند امریکا به دنبال تبدیل کردن هند به یک شریک مطمئن و قابل اعتماد است اما دهلی نگران آن است که مبادا همکاری بسیار نزدیکش با امریکا به روابط این کشور با ایران و روسیه آسیب بزند. همانطور که هند امریکا را به عنوان متحد استراتژیک خود در دوران جورج بوش برگزید و این رابطه را در دوران اوباما نیز ادامه داد، دهلی نو هیچ گاه تمایل نداشته خود را از مزیت های ایران و روسیه محروم سازد. دهلی نو تهران را شریکی می داند که در دو حوزه اقتصادی و استراتژیک قابل اهمیت است. در مباحث اقتصادی هند خواهان دستیابی به آسیای مرکزی از طریق بندر چابهار و جغرافیای ایران است. حوزه دوم اقتصادی که از نیاز مبرم هند ناشی می گردد بحث نفت و گاز ایران است. در مباحث استراتژیک نیز هند در موضوع افغانستان، موضعی همگرا با جمهوری اسلامی ایران دارد. هر دو کشور مخالف حضور طالبان و رویکردهای افراط گرایانه در این کشور هستند و همواره از گسترش افراط در این کشور آسیب دیده اند.

همچنین مواضع هند و روسیه در افغانستان نیز گرچه از کانال های متفاوت پیگیری می شود اما یک هدف مشترک دارد. دهلی نو نمی خواهد خود را از همکاری با مسکو محروم کند زیرا همکاری با مسکو را یکی از بایسته های حضور موفق خود در آسیای مرکزی به عنوان یک بازار عمده و قابل توجه می داند. اکنون با توجه به ضعف ‘حزب کنگره’ که کابینه هند را هدایت می کند و با توجه به انتخابات امریکا احتمال کاهش حوزه های همکاری دو کشور افزایش یافته است زیرا ممکن است با جایگزین شدن فردی دیگر در کاخ سفید به جای ‘باراک اوباما’ رییس جمهور امریکا و روی کار آمدن حزب دیگری در هند، تمایل دو کشور به همکاری کاهش یابد. شرایط جاری در روابط دو کشور به ‘بی مقصد بودن روابط دو جانبه’ تفسیر شده است زیرا انعقاد همکاری ها با توجه به تغییرات احتمالی در کابینه دو دولت ضمانت اجرایی توافق ها را کاهش می دهد.

اقامت وی در بنگال غربی بیانگر تغییر ماهیت ‘سیاست قدرت’ به سطح ایالت ها در هند است. این موضوع بدان معناست که همه تمرکز قدرت در هند در هلی نو قرار ندارد. این رویه خانم کلینتون بی تردید توسط دیگر مقامات امریکایی که به هند سفر خواهند کرد تکرار خواهد شد.

بنگلادش مقدمه سفر کلینتون به هند

در سفر آسیایی کلینتون وی پس از چین توقف کوتاهی در بنگلادش داشت. این اولین سفر یک مقام عالی رتبه امریکا به بنگلادش طی ۱۲ سال گذشته است. وی در داکا پایتخت بنگلادش با ‘شیخ حسینا واجد’ نخست وزیر بنگلادش دیدار کرد. امنیت، تروریسم، انرژی و انتقال تکنولوژی موضوعات مذاکره کلینتون – واجد را تشکیل می داد. چند روز قبل از سفر خانم کلینتون تعدادی زیادی از معترضین در بنگلادش با برگزاری تظاهرات ضد امریکایی به استقبال وی رفتند.

گفته می شود که یکی از معترضین ناپدید شده است. از آنجایی که بنگلادش روابط خود را با هند، چین، روسیه و میانمار حفظ کرده نوعی معما در سیاست خارجی این کشور نهفته است. کارشناسان سیاسی بنگلادش، سفر کلینتون را فرصت مناسبی برای بهره مندی دولت داکا از روابط با امریکا می دانند. وزیر امور خارجه آمریکا که در سفر به بنگلادش به عنوان سومین کشور بزرگ مسلمان جهان در حمایت از سابقه کشورش در حمایت از اقلیت ها، اعلام کرد که قلبش عمیقا از اتهاماتی که درباره تبعیض و غرض ورزی آمریکا در قبال مسلمانان مطرح می شود، جریحه دار می شود. گفته می شود که در سفر سه روزه وزیر خارجه امریکا به هند طرفین طیف گسترده ای از موضوعات را بررسی خواهند کرد. مدت سفر نیز بیانگر این موضوع است.

دستور کار کلینتون در سفر به هند

چین یکی از موضوعات اصلی در مذاکرات وزیر امور خارجه آمریکا و ‘مان موهان سینگ’ نخست وزیر و ‘اس ام کریشنا’ وزیر خارجه هند است. کلینتون که در هفته گذشته به چین سفر کرد و یکی از حساس ترین آزمون ها را در روابط با این کشور تجربه کرد. فرار یک مخالف نابینای چینی از حبس خانگی و پناه گرفتن او در سفارت آمریکا در چین، این سفر را تحت الشعاع خود قرار داده است. ‘چن کوآنگ چنگ’ فعال سیاسی نابینای چینی که مخالف سیاست تک فرزندی و سقط جنین در چین است چند روز پیش از حبس خانگی خود فرار کرد و در سفارت آمریکا در چین پناه گرفت. نوع مدیریت کلینتون می تواند بحران زا و یا بحران زدا باشد. همواره امریکا هند را قدرت متعادل کننده آسیا در برابر چین می داند به عبارتی هند می تواند مانع از شکل گیری یک آسیای چینی باشد. در مورد چین، هند و امریکا هیچ کدام موافق افزایش قدرت پکن نیستند و بخش عمده ای از سیاست خارجی دو کشور را اقدامات بازدارنده، متعادل کننده و یا واکنشی در برابر چین تشکیل می دهد. در ماه گذشته میلادی هند چند موشک دوربرد با قابلیت حمل کلاهک هسته ای آزمایش کرد که می تواند پکن را مورد هدف قرار دهد. این دسته از اقدامات نظامی هند همواره مورد حمایت امریکا بوده و در چارچوب مقابله پنهان هند در برابر چین قابل تفسیر است. اقدامات نظامی هند را می توان واکنش بلند مدت به استراتژی جدیدی نظامی چین تفسیر کرد. اخیرا چین اعلام کرده است که بودجه فعالیت های نظامی خود را ۲/۱۱ درصد افزایش خواهد داد. این امر در واکنش به استراتژی نظامی اوباما است . براساس این استراتژی رییس جمهور امریکا می خواهد نفوذ ایالات متحده را در منطقه آسیا – پاسیفیک تقویت کند. کارشناسان و تحلیل گران معتقدند که درصد اعلام شده توسط چین برای مدرن سازی ارتش کمتر از میزان واقعی است. این موضوع نگرانی هند و امریکا را برانگیخته است. چینی ها معتقدند که: ‘ این میزان از بودجه نظامی برای کشوری که دارای ۳/۱ میلیارد جمعیت و سرزمین بزرگ و سواحل طولانی است در مقایسه با سایر کشورها ناچیز است.’ تحرکات امریکا در احداث پایگاههایی در جزایر اطراف چین، کمک به تایوان یا اقدامات نظامی دریایی آن در اطراف چین بخشی از راهبرد مقابله امریکا با پکن را تشکیل می دهد.

با توجه به وقایع اخیر در روابط چین و امریکا، سفر کلینتون می تواند تداعی کننده یک معادله قدیمی در عالم سیاست باشد. بر اساس این معادله ‘دشمن دشمن، دوست ماست’، یعنی هند و امریکا در برابر چین.

موضوع دیگری که در دستور کار دو کشور قرار می گیرد بحث افغانستان است. هند به عنوان کشوری که در مجموعه امنیتی افغانستان تعریف می شود می تواند در کنار نیروهای امریکایی حاضر در افغانستان با عنوان نماینده یا نایب عمل کند. اخیرا هند توانسته پروژه هایی را در زمینه ساخت راه، انتقال آب و معادن در افغانستان بدست آورد. این پروژه ها که توسط هند در یک ‘واحد سیاسی در حال ظهور’ در آسیا تقبل شده است علاوه بر مزایای اقتصادی دارای بار سیاسی است. اهمیت افغانستان برای هند در سه دسته مرکزی، حاشیه ای و شبه حاشیه ای قابل تقسیم است. اهمیت شبه حاشیه ای افغانستان برای هند منافع اقتصادی و اهمیت حاشیه ای آن مسائل سیاسی است اما اهمیت مرکزی افغانستان برای هند تعامل با امریکا و مرتبط با ثبات و بی ثباتی یا حضور و غیبت طالبان تعریف می شود. اکنون واشنگتن از فعالیت هند در افغانستان در زمینه های مالی – تجاری و آموزش نیروهای افغانستان استقبال می کند زیرا حضور فعال هند در افغانستان می تواند تاحدی محدوده اقدامات پاکستان را محدود نماید.

شانکار باجپایی (Shankar Bajpai) سفیر اسبق هند در چین، پاکستان و امریکا که اکنون در ‘گروه تحقیقات سیاسی دهلی’ مشغول به کار است معتقد است: ‘بی اعتنایی امریکا نسبت به حضور هند در افغانستان اشتباه بود. علاقه هند برای داشتن روابط خوب با افغانستان کاملا طبیعی است.’ هندی ها نه تنها به دنبال کسب تکنولوژی های برتر امریکایی هستند بلکه می خواهند منافع منطقه ای شان با توجه به قرارداد همکاری استراتژیک امریکا – افغانستان تضمین گردد.

در مقابل امریکا به دنبال کسب منافع از بارزارهای مالی از طریق فعالیت در ساخت تاسیسات هسته ای، مبادلات نظامی و بازارهای عرضه و تقاضا یا بازار کالا در هند است. همچنین امریکا به دنبال کسب اطمینان از کاهش روابط هند با جمهوری اسلامی ایران و سوریه است.

ایران در مذاکرات دهلی نو – واشنگتن

مهمترین موضوعی که در مذاکرات دهلی نو – واشنگتن برای جمهوری اسلامی ایران قابل توجه است آینده روابط ایران و هند و نحوه برخورد هند با تحریم ها علیه ایران است. تحریم هایی که به بهانه برنامه هسته ای صلح آمیز ایران توسط امریکا و اتحادیه اروپا اعمال شده تلاشی برای افزایش فشار به تهران است. در این عرصه هر چه دایره کشورهای اعمال کننده تحریم علیه ایران وسیع تر گردد امریکا و اتحادیه اروپا خود را موفق تر می دانند لذا تلاش می کنند تا بسیاری از کشورها به خصوص کشورهایی که تاثیرگذارتر هستند در این جرگه وارد شوند. لذا یکی از درخواست های کلینتون از دهلی نو که به صراحت اعلام شد، اعمال تحریم علیه ایران در زمینه خرید انرژی و نفت است.

هند همانند دیگر کشورهایی که خواستار معافیت در تحریم ایران شده اند با رد درخواست امریکا، به واشنگتن پاسخ داده است. همزمان با ورود خانم کلینتون یک هیات ۵۶ نفره از ایران به ریاست ‘یحیی آل اسحاق’ معاون رییس جمهوری ایران، به منظور انجام مذاکرات تجاری ایران و هند وارد دهلی نو شدند. علاوه بر نمایندگانی از اتاق بازرگانی، وزارت اقتصاد و وزارت نفت در هیات ایرانی نمایندگان شرکت های دارویی و مواد غذایی و همچنین شرکت های خودروسازی، فولادسازی و محصولات پالایشگاهی نیز حضور دارند. در فروردین ماه ۱۳۹۰ (مارس ۲۰۱۲) نیز یک هیئت از تاجران هندی به ایران سفر کردند و توافقات تجاری را با طرف ایرانی امضا کردند.

برخی از تحلیل گران تلاقی حضور وزیر خارجه امریکا و هیئت ایرانی در دهلی نو را آزمایشی برای هند در انتخاب گزینه ایران یا امریکا تحلیل کرده اند اما باید گفت که هند نسبت به موضوعات این چنینی ‘صفر و صد’ یا ‘سیاه و سفید’ نگاه نمی کند بلکه تلاش می کند با سیاست تکثرگرای خود هر آنچه را که برایش سود دارد – در کنار سایر تناقضات- حفظ کند. جمع تضادها به رویه ای مشخص در سیاست خارجی هند تبدیل شده است. به عبارتی هند تلاش می کند هر دو هیئت را راضی بدرقه کند. هند نه می تواند از تکنولوژی و همکاری چند جانبه با امریکا بگذرد و نه خواستار کنار گذاشتن نفت ایران است. تنها انرژی و یا نفت، سیاست هند در قبال ایران را شکل نمی دهد بلکه افغانستان، استفاده از بندر چابهار و دسترسی به آسیای مرکزی در کنار انرژی، مجموعه نیاز های هند و به عبارت بهتر سیاست خارجی هند در قبال ایران را شکل می دهد. هر چند هند در یک ماه اخیر حدود ۱۰ درصد از واردات نفت خود از ایران را کاهش داده است اما مقامات دهلی نو امیدوارند در سفر کلینتون، هند از تحریم‌های آمریکا علیه ایران معاف شود. هرچند در یک ماه گذشته واردات هند از ایران کاهش یافته اما هند کاهش واردات از ایران زیر فشارهای امریکا را تکذیب کرده و تنوع منابع وارداتی را دلیل اصلی این اقدام خود ذکر نموده است. در سالهای اخیر هند به دنبال تفکیک بین روابط خود با ایران از یک سو و رابطه با امریکا از سوی دیگر بوده است .

http://strategicreview.org/1391/02/19/

نگرانی های مشترک ایران و هند در منطقه افپاک

آبان ۱۴ / موسسه مطالعات و تجزیه و تحلیل دفاعی (IDSA) /مینا سینگ” و “آجی له له” /

به گزارش اشراف، در این تحلیل زوایای گوناگون روابط بین ایران و هند مورد ملاحظه قرار گرفته و فرصتها و چالشهای پیش رو بررسی شده است. در سالیان اخیر، ایران با توجه به قابلیت تأثیرگذاری در مسائل سیاسی منطقه به جایگاهی مهم و قابل توجه در منطقه آسیای غربی دست یافته است. روابط با ایران برای هندوستان حیاتی است. در محیط استراتژیک در حال تحول، هر دو کشور ایران و هندوستان تلاش کردهاند تا روابط دوجانبه خود را بهبود بخشند.

با این حال، در این حوزه چندین چالش بالاخص پیش روی هندوستان وجود دارند. اگر رویارویی بین ایران و آمریکا تشدید شود، در این حالت برای مثال، ممکن است پیگیری روابطی روان و موزون با ایران برای هندوستان سخت باشد، اما در محیط استراتژیک جدید، این همکاری تا چه حدی مهم و نتیجه بخش خواهد بود؟در گزارش حاضر سعی گشته تا بدین سؤال پاسخ داده شود. برخی چالشها وجود دارند که ممکن است مانع از ایجاد روابطی گرم و موزون بین این دو کشور شوند. تحولات جدید در سطح منطقه‌ای و جهانی بدون شک پیامدهای استراتژیک عمیقی در روابط بین ایران و هند خواهند داشت.

ایران: دروازهای به سوی آسیای میانه

اهمیت ایران برای هند در موقعیت جغرافیایی این کشور نیز نهفته است. ایران میتواند برای هند به منزله دروازهای به سوی آسیای میانه باشد. علاوه بر این، وضعیت در حال ظهور در آسیای میانه توجه سیاستگذاران را در تهران و دهلی نو به خود جلب کرده است. هر دو کشور در سازمان همکاریهای شانگهای به عنوان ناظر حضور دارند. هر دو کشور به منظور افزایش ارتباط با یکدیگر گامهایی برداشتهاند. در آوریل ۱۹۹۵، یک تفاهمنامه سه جانبه در مورد تجارت و حمل و نقل به امضاء رسید تا استفاده از قلمرو ایران و ترکمنستان برای تجارت با کشورهای آسیای میانه تسهیل گردد. دو سال بعد، در فوریه ۱۹۹۷، یک توافقنامه سه جانبه در مورد حمل و نقل بینالمللی کالاها بین ترکمنستان، ایران و هند در تهران به امضاء رسید. با این حال، پتانسیل واقعی این مسیر هنوز چهره واقعیت به خود نگرفته است. این امر مستلزم نوآوریها و ابتکارات بیشتر از جانب کشورهای امضاء کننده است.

ایران و هند از اعضای موافقت نامه “کوریدور حمل و نقل بین‌المللی شمال-جنوب ” (INSTC) هستند که در سال ۲۰۰۰ امضاء گردید و بر اساس آن کالاها از ایران و دریای خزر به سوی روسیه و اروپای شمالی ارسال میشوند. پتانسیل این مسیر با پیوستن هند، میانمار و تایلند به آن چند برابر خواهد شد. این امر باعث خواهد شد تجارت بین اروپا و آسیای جنوب شرقی نیز افزایشی چشمگیر یابد. کوریدور شمال-جنوب در مقایسه با مسیر کانال سوئز و دریای مدیترانه که هم اینک مورد استفاده است، بسیار کوتاهتر و مقرون به صرفه است. مسیر کانال سوئز در حدود ۴۵ تا ۶۰ روز زمان میبرد، حال اینکه این مسیر به ۲۵ تا ۳۰ روز نیاز دارد. در حقیقت مسیر کریدور شمال-جنوب، ۴۰ درصد کوتاهتر و ۳۰ درصد ارزانتر است. از نقطه نظر هند، کریدور شمال-جنوب نه تنها مسیری برای دسترسی به آسیای میانه بدون عبور از پاکستان بود، بلکه این کشور را قادر می‌ساخت تا کالاها را با هزینهای کمتر به بازارهای اروپایی ارسال دارد (رجوع شود به نقشه ۱).

نقشه ۱٫ کریدور حمل و نقل بین‌المللی شمال جنوب.

بنا به برخی دلایل و علیرغم ارائه چندین برنامه نوآورانه، کشورهای عضو نتوانسته‌اند از تمام پتانسیل کوریدور شمال-جنوب استفاده کنند. اول، ضرورت دارد که شبکههای ریلی و جادهای و دیگر زیرساختهای مربوطه در کشورهای عضو کوریدور شمال-جنوب بهروزرسانی شوند. دوم، کریدور شمال-جنوب از منطقه قفقاز می‌گذرد که از نظر سیاسی بی‌ثبات است. کشورهای اندکی تمایل خواهند داشت که کالاهای خود را از میان مناطق منازعهخیز چچن و داغستان عبور دهند. همچنین، برخی کشورهای غربی تمایلی برای انتخاب مسیری که از ایران میگذارد، ندارند. علاوه بر این، به منظور توسعه این مسیر، ثبات در افغانستان نیز یک فاکتور مهم است. در نهایت اینکه، چند سال طول خواهد کشید تا شرکتهای حمل و نقل ریسک کرده و کالاهای خود را از مسیری ناشناخته حمل کنند.

علاوه بر آنچه که در بالا گفته شد، توافقنامه سه جانبه بین دولتهای هند، ایران و افغانستان برای توسعه مسیر چابهار از طریق مالک، زَرنج و دلارام میتواند تجارت منطقه‌ای با افغانستان و آسیای میانه را تسهیل کرده و در جهت دستیابی به شکوفایی اقتصادی منطقهای یاری رساند. در آوریل ۲۰۰۸، طی دیدار رئیسجمهور ایران از دهلی، موضوع بندر چابهار و خطوط ریلی تا مرز افغانستان، که ابزاری دیگری برای انتقال کالا به افغانستان و آسیای میانه در اختیار هند خواهد گذارد، مورد بحث قرار گرفت. هند علاقه‌مند است تا در پروژه پایانه کانتینر چابهار و نیز پروژه خط ریلی چابهار-فرج-بام سرمایهگذاری کند. هند پیشنهاد داده است که ظرفیت بندر پنج برابر افزایش یابد و با یک خط ریلی به شهر ایرانی بام متصل گردد. این بندر هماکنون از تمام ظرفیت خود یعنی حمل و نقل سالیانه ۵/۲ میلیون تن کالا از دو اسکله است، استفاده می‌کند. کالاها را میتوان از شهر بام، که در مرز افغانستان قرار دارد، با استفاده از جاده زرنج-دلارام منتقل نمود. این جاده به بزرگراهی وصل است که تمام شهرهای بزرگ افغانستان را به یکدیگر متصل می‌سازد.

نقشه ۲٫ مسیر زرنج-دلارام

اخیرا، وزیر امور خارجه هند بر اهمیت این پروژه تأکید کرده است. وی اعلام داشت که پروژه چابهار “در قلب چشمانداز مشترک ایران در قبال افغانستان و منطقه به عنوان یک کل، قرار دارد؛ [در قلب] جریان افزایش یافته و ارزانتر انتقال کالاها و خلق شبکهای از مسیرهای حمل و نقل و خط لوله‌های انرژی که مردم ما را در زیر طاق ثبات، رفاه و صلح دور یکدیگر جمع خواهد کرد”. هند قبلاً یک خط ریلی ۲۰۰ کیلومتری را در افغانستان کامل کرده است که زرنج و دلارام (که به مرز ایران متصل است) را به یکدیگر وصل میکند. این مسیر، فاصله بین هند و آسیای میانه را به میزان ۱۵۰۰ کیلومتر کاهش میدهد. این امکان وجود دارد که مسیر فوق را تا تاجیکستان و ازبکستان نیز ادامه داد. اگر این پروژه توسط ایران و هند تداوم یابد، میتواند تجارت و حمل و نقل منطقهای را بهبود بخشد (رجوع شود به نقشه ۲).

در آوریل ۲۰۰۸، هند و ایران یک برنامه ابتکاری جدید را آغاز کردند. دو کشور توافقنامهای امضاء کردند که بر اساس آن یک خط ریلی جدید بین ایران و روسیه ایجاد میگشت. این توافقنامه به امضای کی. سی. جنا ، رئیس “هیأت راهآهن هند ” و حسن زیاری، مدیر عامل شرکت راهآهن ایران، رسید. هند پیشنهاد داد که در حوزه آموزش فنی کارکنان، پروژه‌های علامت دهی ریلی و همچنین تهیه لوکوموتیو و قطعات یدکی به ایران یاری رساند. گفته میشود که این پیشنهاد جزوی از برنامه توسعه کریدور شمال-جنوب بود. در اولین نشست کار گروه مشترک دو جانبه راه آهن، که در می ۲۰۰۸ در تهران برگزار شد، حوزههای ویژه همکاری، شامل تهیه لوکوموتیو و نیز مشارکت “خدمات اقتصادی ریلی هند ” (RITES) و شرکت ایرکون (IRCON) در برقرسانی، علامت دهی و توسعه پایانه‌های کانتینری غیر دریایی، مشخص گردیدند.

باتلاق افپاک

ایران و هند دارای نگرانیهای مشترکی در منطقه افپاک هستند. در گذشته، هر دو کشور ایران و هند تلاش نموده‌اند (از طریق فرآیند بُن) تا ثبات در افغانستان برقرار گردد. هند، ایران و روسیه در گذشته از ائتلاف شمال حمایت نموده‌اند. هماکنون، وخامت اوضاع داخلی در افغانستان و پاکستان نگرانیهایی جدی برای ایران و هند پدید آورده‌اند. تحولات افغانستان پیامدهایی جدی برای ایران داشته است. هماکنون، سه میلیون افغانی به عنوان پناهنده – یک میلیون قانونی و دو میلیون غیرقانونی – در ایران حضور دارند. این امر مسائل مهمی در حوزه اعمال قانون و برقراری نظم در منطقه ایجاد کرده و باعث افزایش قاچاق مواد مخدر، اشاعه تسلیحات و دیگر مشکلات مرتبط با پناهندگان افغان، شده است.

ایران و هند نسبت به قدرت گرفتن طالبان و القاعده در افغانستان بیمناک هستند. هماکنون، آمریکا در پی خط مشی خروج از افغانستان است و به نظر میرسد که در فرآیند “ادغام و تلفیق دوباره” طالبان به عنوان راه حلی برای باتلاق افغانستان، نقش مهمتری را در اختیار پاکستان گذارده است. سید مهدی نبی‌زاده، سفیر ایران در هند، در فوریه ۲۰۱۰ اعلام داشت که طالبان خوب یا بد وجود ندارد و بازگشت آنها باعث بدتر شدن اوضاع امنیتی منطقه خواهد شد. هند و ایران نظرات متفاوتی در مورد افزایش حضور نیروها در افغانستان دارند. ایران با چنین حرکتی مخالف است در حالیکه هند اینگونه نیست. هند ایران را متحدی مهم در افغانستان می‌داند و کمک این کشور را برای اطمینان از اینکه نیروهای متخاصم با هند، فعالیتهای آزادانهای در افغانستان نخواهند داشت، حیاتی میداند. این نیروها پاکستان را قادر می‌سازند که پس از ترک افغانستان توسط نیروهای ناتو به عمق استراتژیک علیه هند در این کشور دست یابد. گفته میشود که ایران، روسیه و حتی چین از اهمیت زیادی برای هند برخوردارند تا طالبان را از ایفای نقش اصلی و عمده در افغانستان بازدارد. هماکنون، رایزنیها و گفتگوهای استراتژیک مداومی بین دو کشور در جریان است. در ۱۶ و ۱۷ دسامبر ۲۰۰۷، شیوشانکار منون ، وزیر امور خارجه سابق هند، به تهران رفت تا در پنجمین دور گفتگوهای استراتژیک و مشورتهای وزرای امور خارجه هند و ایران شرکت کند. هر دو کشور از طریق برگزاری دیدارهایی در سطوح بالا و مکانیسم‌های ارتباطات نهادینه شده بین شوراهای امنیت ملی، در حوزه مسائل امنیتی با یکدیگر رایزنی میکنند.

تاکنون، شش دور رایزنی امنیتی برگزار شده است. در جولای ۲۰۰۸، ام. کی. نارایانان ، مشاور سابق امنیت ملی هند، به منظور شرکت در ششمین دور رایزنی امنیتی به تهران سفر نمود. در فوریه ۲۰۱۰، نیروپاما رائو ، وزیر امور خارجه هند، وارد تهران شد تا در مورد تروریسمی که از پاکستان نشأت میگیرد و هر دو کشور ایران و هند را تحت تأثیر قرار می‌دهد به بحث و تبادل نظر بپردازد.

http://strategicreview.org/1390/08/14

نگرانی های مشترک ایران و هند در منطقه افپاک

آبان ۱۴ / موسسه مطالعات و تجزیه و تحلیل دفاعی (IDSA) /مینا سینگ” و “آجی له له” /

به گزارش اشراف، در این تحلیل زوایای گوناگون روابط بین ایران و هند مورد ملاحظه قرار گرفته و فرصتها و چالشهای پیش رو بررسی شده است. در سالیان اخیر، ایران با توجه به قابلیت تأثیرگذاری در مسائل سیاسی منطقه به جایگاهی مهم و قابل توجه در منطقه آسیای غربی دست یافته است. روابط با ایران برای هندوستان حیاتی است. در محیط استراتژیک در حال تحول، هر دو کشور ایران و هندوستان تلاش کردهاند تا روابط دوجانبه خود را بهبود بخشند.

با این حال، در این حوزه چندین چالش بالاخص پیش روی هندوستان وجود دارند. اگر رویارویی بین ایران و آمریکا تشدید شود، در این حالت برای مثال، ممکن است پیگیری روابطی روان و موزون با ایران برای هندوستان سخت باشد، اما در محیط استراتژیک جدید، این همکاری تا چه حدی مهم و نتیجه بخش خواهد بود؟در گزارش حاضر سعی گشته تا بدین سؤال پاسخ داده شود. برخی چالشها وجود دارند که ممکن است مانع از ایجاد روابطی گرم و موزون بین این دو کشور شوند. تحولات جدید در سطح منطقه‌ای و جهانی بدون شک پیامدهای استراتژیک عمیقی در روابط بین ایران و هند خواهند داشت.

ایران: دروازهای به سوی آسیای میانه

اهمیت ایران برای هند در موقعیت جغرافیایی این کشور نیز نهفته است. ایران میتواند برای هند به منزله دروازهای به سوی آسیای میانه باشد. علاوه بر این، وضعیت در حال ظهور در آسیای میانه توجه سیاستگذاران را در تهران و دهلی نو به خود جلب کرده است. هر دو کشور در سازمان همکاریهای شانگهای به عنوان ناظر حضور دارند. هر دو کشور به منظور افزایش ارتباط با یکدیگر گامهایی برداشتهاند. در آوریل ۱۹۹۵، یک تفاهمنامه سه جانبه در مورد تجارت و حمل و نقل به امضاء رسید تا استفاده از قلمرو ایران و ترکمنستان برای تجارت با کشورهای آسیای میانه تسهیل گردد. دو سال بعد، در فوریه ۱۹۹۷، یک توافقنامه سه جانبه در مورد حمل و نقل بینالمللی کالاها بین ترکمنستان، ایران و هند در تهران به امضاء رسید. با این حال، پتانسیل واقعی این مسیر هنوز چهره واقعیت به خود نگرفته است. این امر مستلزم نوآوریها و ابتکارات بیشتر از جانب کشورهای امضاء کننده است.

ایران و هند از اعضای موافقت نامه “کوریدور حمل و نقل بین‌المللی شمال-جنوب ” (INSTC) هستند که در سال ۲۰۰۰ امضاء گردید و بر اساس آن کالاها از ایران و دریای خزر به سوی روسیه و اروپای شمالی ارسال میشوند. پتانسیل این مسیر با پیوستن هند، میانمار و تایلند به آن چند برابر خواهد شد. این امر باعث خواهد شد تجارت بین اروپا و آسیای جنوب شرقی نیز افزایشی چشمگیر یابد. کوریدور شمال-جنوب در مقایسه با مسیر کانال سوئز و دریای مدیترانه که هم اینک مورد استفاده است، بسیار کوتاهتر و مقرون به صرفه است. مسیر کانال سوئز در حدود ۴۵ تا ۶۰ روز زمان میبرد، حال اینکه این مسیر به ۲۵ تا ۳۰ روز نیاز دارد. در حقیقت مسیر کریدور شمال-جنوب، ۴۰ درصد کوتاهتر و ۳۰ درصد ارزانتر است. از نقطه نظر هند، کریدور شمال-جنوب نه تنها مسیری برای دسترسی به آسیای میانه بدون عبور از پاکستان بود، بلکه این کشور را قادر می‌ساخت تا کالاها را با هزینهای کمتر به بازارهای اروپایی ارسال دارد (رجوع شود به نقشه ۱).

نقشه ۱٫ کریدور حمل و نقل بین‌المللی شمال جنوب.

بنا به برخی دلایل و علیرغم ارائه چندین برنامه نوآورانه، کشورهای عضو نتوانسته‌اند از تمام پتانسیل کوریدور شمال-جنوب استفاده کنند. اول، ضرورت دارد که شبکههای ریلی و جادهای و دیگر زیرساختهای مربوطه در کشورهای عضو کوریدور شمال-جنوب بهروزرسانی شوند. دوم، کریدور شمال-جنوب از منطقه قفقاز می‌گذرد که از نظر سیاسی بی‌ثبات است. کشورهای اندکی تمایل خواهند داشت که کالاهای خود را از میان مناطق منازعهخیز چچن و داغستان عبور دهند. همچنین، برخی کشورهای غربی تمایلی برای انتخاب مسیری که از ایران میگذارد، ندارند. علاوه بر این، به منظور توسعه این مسیر، ثبات در افغانستان نیز یک فاکتور مهم است. در نهایت اینکه، چند سال طول خواهد کشید تا شرکتهای حمل و نقل ریسک کرده و کالاهای خود را از مسیری ناشناخته حمل کنند.

علاوه بر آنچه که در بالا گفته شد، توافقنامه سه جانبه بین دولتهای هند، ایران و افغانستان برای توسعه مسیر چابهار از طریق مالک، زَرنج و دلارام میتواند تجارت منطقه‌ای با افغانستان و آسیای میانه را تسهیل کرده و در جهت دستیابی به شکوفایی اقتصادی منطقهای یاری رساند. در آوریل ۲۰۰۸، طی دیدار رئیسجمهور ایران از دهلی، موضوع بندر چابهار و خطوط ریلی تا مرز افغانستان، که ابزاری دیگری برای انتقال کالا به افغانستان و آسیای میانه در اختیار هند خواهد گذارد، مورد بحث قرار گرفت. هند علاقه‌مند است تا در پروژه پایانه کانتینر چابهار و نیز پروژه خط ریلی چابهار-فرج-بام سرمایهگذاری کند. هند پیشنهاد داده است که ظرفیت بندر پنج برابر افزایش یابد و با یک خط ریلی به شهر ایرانی بام متصل گردد. این بندر هماکنون از تمام ظرفیت خود یعنی حمل و نقل سالیانه ۵/۲ میلیون تن کالا از دو اسکله است، استفاده می‌کند. کالاها را میتوان از شهر بام، که در مرز افغانستان قرار دارد، با استفاده از جاده زرنج-دلارام منتقل نمود. این جاده به بزرگراهی وصل است که تمام شهرهای بزرگ افغانستان را به یکدیگر متصل می‌سازد.

نقشه ۲٫ مسیر زرنج-دلارام

اخیرا، وزیر امور خارجه هند بر اهمیت این پروژه تأکید کرده است. وی اعلام داشت که پروژه چابهار “در قلب چشمانداز مشترک ایران در قبال افغانستان و منطقه به عنوان یک کل، قرار دارد؛ [در قلب] جریان افزایش یافته و ارزانتر انتقال کالاها و خلق شبکهای از مسیرهای حمل و نقل و خط لوله‌های انرژی که مردم ما را در زیر طاق ثبات، رفاه و صلح دور یکدیگر جمع خواهد کرد”. هند قبلاً یک خط ریلی ۲۰۰ کیلومتری را در افغانستان کامل کرده است که زرنج و دلارام (که به مرز ایران متصل است) را به یکدیگر وصل میکند. این مسیر، فاصله بین هند و آسیای میانه را به میزان ۱۵۰۰ کیلومتر کاهش میدهد. این امکان وجود دارد که مسیر فوق را تا تاجیکستان و ازبکستان نیز ادامه داد. اگر این پروژه توسط ایران و هند تداوم یابد، میتواند تجارت و حمل و نقل منطقهای را بهبود بخشد (رجوع شود به نقشه ۲).

در آوریل ۲۰۰۸، هند و ایران یک برنامه ابتکاری جدید را آغاز کردند. دو کشور توافقنامهای امضاء کردند که بر اساس آن یک خط ریلی جدید بین ایران و روسیه ایجاد میگشت. این توافقنامه به امضای کی. سی. جنا ، رئیس “هیأت راهآهن هند ” و حسن زیاری، مدیر عامل شرکت راهآهن ایران، رسید. هند پیشنهاد داد که در حوزه آموزش فنی کارکنان، پروژه‌های علامت دهی ریلی و همچنین تهیه لوکوموتیو و قطعات یدکی به ایران یاری رساند. گفته میشود که این پیشنهاد جزوی از برنامه توسعه کریدور شمال-جنوب بود. در اولین نشست کار گروه مشترک دو جانبه راه آهن، که در می ۲۰۰۸ در تهران برگزار شد، حوزههای ویژه همکاری، شامل تهیه لوکوموتیو و نیز مشارکت “خدمات اقتصادی ریلی هند ” (RITES) و شرکت ایرکون (IRCON) در برقرسانی، علامت دهی و توسعه پایانه‌های کانتینری غیر دریایی، مشخص گردیدند.

باتلاق افپاک

ایران و هند دارای نگرانیهای مشترکی در منطقه افپاک هستند. در گذشته، هر دو کشور ایران و هند تلاش نموده‌اند (از طریق فرآیند بُن) تا ثبات در افغانستان برقرار گردد. هند، ایران و روسیه در گذشته از ائتلاف شمال حمایت نموده‌اند. هماکنون، وخامت اوضاع داخلی در افغانستان و پاکستان نگرانیهایی جدی برای ایران و هند پدید آورده‌اند. تحولات افغانستان پیامدهایی جدی برای ایران داشته است. هماکنون، سه میلیون افغانی به عنوان پناهنده – یک میلیون قانونی و دو میلیون غیرقانونی – در ایران حضور دارند. این امر مسائل مهمی در حوزه اعمال قانون و برقراری نظم در منطقه ایجاد کرده و باعث افزایش قاچاق مواد مخدر، اشاعه تسلیحات و دیگر مشکلات مرتبط با پناهندگان افغان، شده است.

ایران و هند نسبت به قدرت گرفتن طالبان و القاعده در افغانستان بیمناک هستند. هماکنون، آمریکا در پی خط مشی خروج از افغانستان است و به نظر میرسد که در فرآیند “ادغام و تلفیق دوباره” طالبان به عنوان راه حلی برای باتلاق افغانستان، نقش مهمتری را در اختیار پاکستان گذارده است. سید مهدی نبی‌زاده، سفیر ایران در هند، در فوریه ۲۰۱۰ اعلام داشت که طالبان خوب یا بد وجود ندارد و بازگشت آنها باعث بدتر شدن اوضاع امنیتی منطقه خواهد شد. هند و ایران نظرات متفاوتی در مورد افزایش حضور نیروها در افغانستان دارند. ایران با چنین حرکتی مخالف است در حالیکه هند اینگونه نیست. هند ایران را متحدی مهم در افغانستان می‌داند و کمک این کشور را برای اطمینان از اینکه نیروهای متخاصم با هند، فعالیتهای آزادانهای در افغانستان نخواهند داشت، حیاتی میداند. این نیروها پاکستان را قادر می‌سازند که پس از ترک افغانستان توسط نیروهای ناتو به عمق استراتژیک علیه هند در این کشور دست یابد. گفته میشود که ایران، روسیه و حتی چین از اهمیت زیادی برای هند برخوردارند تا طالبان را از ایفای نقش اصلی و عمده در افغانستان بازدارد. هماکنون، رایزنیها و گفتگوهای استراتژیک مداومی بین دو کشور در جریان است. در ۱۶ و ۱۷ دسامبر ۲۰۰۷، شیوشانکار منون ، وزیر امور خارجه سابق هند، به تهران رفت تا در پنجمین دور گفتگوهای استراتژیک و مشورتهای وزرای امور خارجه هند و ایران شرکت کند. هر دو کشور از طریق برگزاری دیدارهایی در سطوح بالا و مکانیسم‌های ارتباطات نهادینه شده بین شوراهای امنیت ملی، در حوزه مسائل امنیتی با یکدیگر رایزنی میکنند.

تاکنون، شش دور رایزنی امنیتی برگزار شده است. در جولای ۲۰۰۸، ام. کی. نارایانان ، مشاور سابق امنیت ملی هند، به منظور شرکت در ششمین دور رایزنی امنیتی به تهران سفر نمود. در فوریه ۲۰۱۰، نیروپاما رائو ، وزیر امور خارجه هند، وارد تهران شد تا در مورد تروریسمی که از پاکستان نشأت میگیرد و هر دو کشور ایران و هند را تحت تأثیر قرار می‌دهد به بحث و تبادل نظر بپردازد.

http://strategicreview.org/1390/08/14

متن کامل موافقتنامه همکاری استراتژیک میان جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری هند

موافقت نامۀ همکاری استراتژیک میان جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری هند

تاریخ انتشار: ۱۳۹۰/۷/۱۳ - ۱۴:۱۰

موافقت نامۀ همکاری استراتژیک میان جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری هند

جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری هند که بعد از این طرفین نامیده می‌شوند:

* بادرک روابط دوستانه میان دو کشور که ریشه های تاریخی و فرهنگی داشته و از آزمون زمان موفق بدر آمده است؛
* با تأکید بر اهمیت اساسی و ماندگار معاهده دوستی منعقده در تاریخ 14 جدی 1328 شمسی (مطابق با 4 جنوری 1950 میلادی) میان حکومت وقت هند و حکومت شاهی افغانستان و توافقات و اعلامیه‌های مشترک بعدی؛
* با اعتنا به خواست مشترک جهت تحکیم روابط تاریخی میان دو کشور به هدف حفظ منافع متقابل؛
* با تکیه بر سابقه ارزشمند و پربار همکاری شان در عرصه های مختلف از بدو تاسیس روابط دیپلوماتیک میان دو کشور ؛
* با اعتقاد به اینکه توسعۀ جامع این روابط دوجانبه، پیشرفت و موفقیت هر دو کشور و منطقه  را به صورت کامل ارتقا خواهد بخشید؛
* با درک توسعۀ ملموس روابط دوجانبه میان دو کشور و با ستایش از کمک های صادقانه و سخاوتمندانه‌ای که جمهوری هند در این زمینه در ده سال گذشته به جمهوری اسلامی افغانستان نموده است؛
* برای نیل به تعهد درازمدت در روابط دو جانبه و چند وجهی و همچنین برای انکشاف فعالانه در عرصه های سیاسی، انکشافی، اقتصادی، تجاری، علمی، تکنالوجیک، فرهنگی و سایر بخش ها در سال های پیش رو؛
* با تأکید بر پیروی شان از آرمان های مشترک صلح، دموکراسی، حاکمیت قانون، عدم خشونت، رعایت حقوق بشر و آزادی های اساسی؛
* با تاکید مجدد بر رعایت تعهدات دو کشور به موازین و قوانین بین المللی به شمول اهداف و اصول مندرج در منشور سازمان ملل متحد؛
به موجب این سند، تأسیس همکاری استراتژیک را که جزییات آن به قرار ذیل می باشد، اعلام می‏نمایند:

اصول عمومی
اصول عمومی
1. این موافقت نامه، روابط چند وجهی میان دو کشور را، بر مبنای تفاهم و اعتماد بلند مدت متقابل میان طرفین، هم در حیطۀ دوجانبه و هم در عرصۀ بین المللی، به سطوح عالیتر ارتقاء می دهد.
2. همکاری استراتژیک میان طرفین بر اصول حاکمیت، برابری، تمامیت ارضی دول، عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر، احترام و منافع متقابل بنیان گذاشته شده است.
3. همکاری استراتژیک میان طرفین، علیه هیچ دولت دیگر و یا گروهی از دولت ها نیست.

همکاری های سیاسی و امنیتی
1. طرفین در رابطه به تعامل در همکاری های نزدیک سیاسی، و در این ارتباط، ایجاد میکانیزم برای مشورت های منظم دو جانبه در عرصه های سیاسی و روابط خارجی موافقت می نمایند. مشورت های سیاسی را وزارت های امور خارجه دو کشور رهبری کرده و حداقل سال یک بار شامل مذاکرات در سطح رهبری می گردد.
2. طرفین موافقت می‌نمایند تا در سازمان ملل متحد و سایر مجامع بین المللی، منطقه‌ای و چند جانبه با یکدیگر مشوره و همکاری کنند. این همکاری ها به هدف تاثیر گذاری بر اتخاذ تصامیم در این مجامع در راستای منافع دو کشور خواهد بود. همکاری در سازمان ملل متحد و مجامع چند جانبه موارد ذیل را شامل می‌گردد:
ب) ابتکارات مشترک در مورد مسایل کلیدی منطقه‌اي و بین المللی؛
ج) حمایت از اصلاحات و گسترده شدن شورای امنیت ملل متحد، به شمول کسب کرسی دایم برای هند در شورای امنیت.
3- طرفین موافقت می نمایند تا گفتگوهای استراتژیک را به منظور ایجاد یک چارچوب برای همکاری در عرصۀ امنیت ملی به راه اندازند. این گفتگوها توسط مشاوران امنیت ملی دو کشور رهبری می‌گردد و شامل مشورت‌های منظم و تشریک مساعی به هدف تقویت صلح و امنیت منطقه‌ای می شود.
4. همکاری‌های امنیتی بین طرفین به هدف تقویت تلاش‌های مشترک و جداگانه در مبارزه علیه تروریزم بین‌المللی، جرایم سازمان یافته، قاچاق مواد مخدر، پول شویی و  دیگر جرایم صورت می‌گیرد.
5. هند بر اساس تفاهم متقابل، موافق به همکاری در زمینه های آموزشی، تجهیزی و برنامه‌های ارتقای ظرفیت نیروهای ملی امنیت افغانستان می‌باشد.

همکاری های اقتصادی و تجارتی
1- طرفین به تقویت و توسعه همکاری در بخشهای تجارتی، اقتصادی، علمی و تکنالوجیک[تكنولوژيك] متعهد بوده و هم چنین با نگاه به تجارت و اقتصاد در حال گسترش، به تقویت همکاری میان سایر ارگان های که از بخش های تجارتی و صنعتی نمایندگی می‌کنند، متعهد می‌باشند.
2- طرفین به منظور انکشاف پایدار افغانستان و گسترش وابستگی های متقابل اقتصادی میان دو کشور، تعهد می‌نمایند تا در تعمیق و تنوع بخشیدن به همکاری های خود در ساحاتی چون زراعت، انکشاف دهات، استخراج معادن، صنعت، انرژی، تکنالوجی معلوماتی، ارتباطات، ترانسپورت، به شمول هوا نوردی ملکی و سایر عرصه‌هایی که ممکن است طرفین روی آن توافق داشته باشند،  اقدام نمایند.
3- طرفین موافقت می‌نمایند تا گام های مؤثری را برای ایجاد فضای مساعد جهت ارتقای تجارت و سرمایه گذاری ایجاد نمایند.  این گام ها میتواند شامل موارد ذیل باشند:
الف)  افزایش حمایت از سرمایه گذاری؛
ب) ساده سازی امور گمرگات و سایر طرزالعمل های مربوطه، افزایش تلاش در رفع موانع غیر تعرفه‌ای، و کاهش تدریجی موانع تعرفه‌ای؛
ج) همکاری در جهت ایجاد خدمات حمل و نقل هوایی به منظور تشویق روابط تجارتی؛
ج)  همکاری در عرصه های بانکداری و مالی و بهبود تسهیلات بیمه و قروض؛
د) افزایش همکاری و هماهنگی در نهاد های بین المللی تجارتی، اقتصادی و مالی.
4- طرفین در یک چشم انداز بلند مدت، میکانیزم های مؤثری را برای دستیابی به توسعۀ پایدار تجارت و روابط اقتصادی دوجانبه ایجاد خواهند نمود تا تعامل میان نهادهای افغانی و هندی تأمین شود. اقدامات مشخص شامل موارد ذیل خواهد بود:
الف) تشویق تماس های منطقوی/ ولایتی در دو کشور به منظور گسترش تجارت، اقتصاد و همکاریهای فرهنگی؛
ب) تفویض صلاحیت به نهادهای ذیربط دو کشور به منظور تلاش مشترک برای یافتن امکانات جهت نظم دهی به تجارت منطقوی در همکاری با دول ثالث؛
ج) ارتقای بیشتر کیفیت امتعه و توان رقابت بین المللی کالاهای دو کشور به وسیلۀ افزایش همکاری میان مؤسسات تضمین کیفیت و استندرد سازی، و استفاده از تکنالوجی[تكنولوژي] های معاصر؛
د) تشویق همکارهای وسیع تر میان اتاق های تجارت و صنایع دو کشور.
5-  طرفین با درک این‎که همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای یک امر حیاتی در تامین رفاه اقتصادی آینده هر ملت محسوب می‌شود، موافقت می‎نمایند تا هم به صورت دو جانبه و هم از طریق سازمان‌های منطقه‌ای به منظور ارتقای همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای با یکدیگر هم یاری نمایند. همکاری های اقتصادی منطقه‌ای باید:
الف) به ظهور افغانستان به مثابۀ محراق تجارت، ترانسپورت، و انتقال انرژی که وصل کنندۀ آسیای مرکزی و جنوبی است و روابط آزاد و نامحدود ترانسپورتی و ترانزیتی را میسر می‌سازد، منتج شود؛
ب‌) بر انکشاف پروژه‌های زیربنایی منطقه‌ی تمرکز نماید؛
ج‌)  تامین پیوند و ادغام اقتصاد افغانستان را با اقتصاد جنوب آسیا و اقتصاد جهانی از طریق گشایش بازار ها برای امتعۀ تولیدی افغانستان و هند، با توجه به منافع متقابل، تسهیل نماید؛
د)  همکاری‌های منطقه‌ای را در چارچوب سازمان سارک که هردو کشور عضویت آنرا دارند، تقویت ببخشد.

آموزش و ظرفیت سازی
1- کشور هند به منظور تأمین انکشاف دراز مدت و پایدار افغانستان، و بر حسب کمک‌های سخاوتمندانة موجوده، خود را متعهد می‌داند تا کمک‌های خود را در انکشاف و ظرفیت سازی در افغانستان ادامه دهد.
الف) این کمک‌ها بر علاوه سایر عرصه‌ها، و با انعکاس اولوویت‌های افغانستان، در ساحات زراعتی، معادن و صحت متمرکز خواهد بود؛
ب) کشور هند همچنین خود را در توسعه بیشتر پروژه‌های انکشافی کوچک در ساحات دور افتاده و ساحات روستايی متعهد می‌داند.
2- طرفین موافقت نمودند تا روابط نهادین میان حکومت‌های شان را از طریق تشویق همکاری میان وزارت‌ها/ارگان‌های طرفین ایجاد نمایند. جانب هند تجارب سیستم های نهادی، اداری، سیاسی و اقتصادی خویش را به مثابه مرجع که افغانستان می‌تواند مطالعه کرده و از آن در روشنی نیازها و واقعیت‌های خویش بهره بگیرد، ارائه خواهد کرد.
3-  جانب هند در چارچوب برنامه بورسیه های سالانه برای افغانستان که خیلی موفقانه پیش رفته و برمبنای استراتژی وسیع حمایت از تحصیلات عالی در افغانستان استوار است، گسترش تعلیمات و فرصت‌های آموزشی در هند را از طریق بورس های ICCR و ITEC و برنامه های هزینه شده چند جانبه، تداوم خواهد بخشید.
الف) به منظور رفع نیازمندی‌های افغانستان، هندوستان راه‌های ممکن را جهت توسعه برنامه‌های تحصیلی در موسسات تحصیلات عالی آن کشور در بخش های طبابت، انجنیری[مهندسي] و اداره، جستجو خواهد نمود؛
ب) طرفین همچنان برنامه های مبادله سالانه محصلین در مکاتب و پوهنتون[دانشگاه]ها را تشویق و تسهیل خواهند نمود.
4- هند در چارچوب حمایت از ظرفیت سازی در حکومت افغانستان، به فراهم سازی برنامه های آموزشی، تخنیکی[فني] و سایر حمایت‌های ظرفیت سازی در بخش‌های مختلف حکومت، به شمول قوای اجرائیه، قضائیه و مقننه، ادامه خواهد داد.
5- هند در پاسخ به نیاز افغانستان به تقویت حکومت و اداره در سطوح ملی و فروملی، تجارب خویش را در عرصه حکومتداری در سطح ملی، ایالتی، ولسوالی[فرمانداري] و ادارات محلی، و همچنین کمک تخنیکی[فني] برای ایجاد سیستم دایمی و مسلکی خدمات ملکی که با واقعیت های افغانستان باشد، ارائه می نماید.

عرصه های اجتماعی، فرهنگی، جامعه مدنی و ارتباطات مردم با مردم
1- به ادامۀ تلاش‌ها در راستای گسترش بیشتر روابط موجود میان مردمان دوکشور، طرفین در نظردارند تا تعامل و تبادله میان پارلمان‌ها، رسانه‌ها، زنان، جوانان،ساحات ورزشی، علمی، فرهنگی، و شخصیت های فکری و دینی را بیشتر توسعه دهند.
2- طرفین ازطریق بنیاد هند- افغانستان، با تمرکز بیشتر روی هنر، ادبیات، شعر و غیره، رشد روابط اجتماعی و فرهنگی راجستجو نموده و شناسايی دستاوردها و میراث فرهنگی میان جانبین را گسترش می‌دهند.
3- طرفین مبادلۀ بیشتر میان سازمان‌های رسانه‌ای را در چوکات فعالیت رسانه‌ای آزاد و مستقل، در کشورهای خویش تشویق و ارتقا می بخشند.
4- طرفین برای اعتلای جایگاه زنان و حقوق و تعلیمات آن ها، و هم چنین برای بهبود وضعیت اقشار فقیر و ضعیف تر در جوامع شان، فعالیت خواهند کرد.
5- طرفین برای تشویق و گسترش تعامل و آمد و شد قانونی میان مردمان دو کشور، موافقت می نمایند تا قواعد و مقررات سفر برای اتباع دوکشور را آسان نمایند. طرفین قصد دارند تا:
الف) مبادلات توریستی و همکاری میان سازمان‌های توریستی در دو کشور را ارتقا دهند؛
ب) موافقت‌نامه‌های خواهر خواندگی میان شهرها/ولایات/ایالات دو کشور را تشویق نمایند.
6- طرفین برای تسهیل قضایای حقوقی که اتباع یک کشور در کشور دیگر در آن درگیر می باشند، تلاش خواهند کرد تا به توافقاتی مبنی بر همکاری حقوقی متقابل در موضوعات مدنی و جزایی دست یابند.
7-  جهت رشد روابط میان جوامع مدنی به ویژه فراهم آوری زمینۀ تبادلات فکری بین دوکشور، طرفین قصد تأسیس "میز مدور افغانستان- هند" که مرکب از شخصیت های برجسته به نمایندگی از  عرصه های مختلف باشند، را دارند.
8- طرفین موافقت می نمایند تا همکاری و مبادله در ساحۀ ورزش را ارتقا دهند.
9- طرفین موافقت می کنند تا از تجارب یکدیگر در خصوص ارزش ها و نهادهای دموکراسی، که در بردارندۀ مشارکت، توزیع و تفویض قدرت، روابط میان مرکز و ولایات/ایالات، اصلاحات سیستم های انتخاباتی و غیره می باشد،بیاموزند و این تجارب را میان یکدیگر به اشتراک بگذارند.
10 - طرفین موافقت می نمایند تا مبادلات میان پارلمانی بین دو کشور را از طریق سازماندهی دیدارهای هیأت های پارلمانی و برقراری گروه های دوستی پارلمانی در دو کشور ایجاد نمایند.

چگونگی اجرای موافقت نامه
1- اين همکاری استراتژيک در چارچوب یک شورای همکاری که توسط وزرای خارجۀ دو کشور رهبری می‌شود، تطبیق و اجرا خواهد شد. این شورا سالانه تشکیل جلسه خواهد داد.
2- اين شورا مرکب از گروه‌های کاری مشترک جداگانه در خصوص مشورت‌های سیاسی و امنيتی، همکاری های تجاری و اقتصادی، آموزش و ارتقای ظرفیت، و مسایل اجتماعی، فرهنگی و جامعه مدنی است که شامل نمایندگان عالیرتبۀ مقامات/وزارت های مربوط می شود.
3- به محض ایجاد، میکانیزم های موجود گفتگو ميان طرفین در شورای مذکور مدغم خواهند شد.

نتيجه
جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری هند، با تأکید مجدد بر يکی از مواد اساسی و ماندگار معاهدۀ دوستی ميان حکومت هند و حکومت شاهی وقت افغانستان مؤرخ 14 جدی 1328 (4 جنوری سال 1950) که چنين مشعر است: "صلح و دوستی جاوید ميان دو حکومت که برای حفظ و بسط روابط قلبی موجود میان مردمان کشورشان خواهند کوشید، می بایست تحقق یابد."، در راستای این مشارکت به پیش می روند.
اين تفاهم نامه به تاريخ  12 میزان 1390 (برابر با 4 اکتوبر سال 2011 ) در دو نسخه اصلی که هر یک به زبان‎‏های هندی، پشتو، دری و انگليسی می‏‏باشد در دهلی جديد به امضا رسید.

              رئیس جمهوری اسلامی افغانستان        نخست وزیر جمهوری هند
                                 حامد کرزی                         من موهن سنگ

http://www.payam-aftab.com/fa/news/16058/متن-کامل-موافقتنامه-همکاری-استراتژیک-میان-جمهوری-اسلامی-افغانستان-و-جمهوری-هند

تنش بین برادران دوقلو بالا مي‌گیرد / محمد ابراهیم طاهریان

در مجموع باید اذعان داشت که مثلث دهلی - اسلام‌آباد - کابل همواره در طول تاریخ در مقطعی تعاملی و در مقطعی تقابلی بوده است. لذا به رغم اهمیت سفر کرزی نباید آن را واقعه‌اي بزرگ و امری فوق‌العاده تلقی کرد. 

تاریخ انتشار: ۱۳۹۰/۷/۱۶ - ۱۲:۱۶

«پاکستان برادر دوقلو و هند دوست ماست، لذا توافقنامه‌ي استراتژیک میان کابل و دهلی‌نو نباید برادر دوقلویمان را بیازارداینها سخنان حامد کرزی، رئيس‌جمهور افغانستان در هند است که به هنگام امضای توافقنامه استراتژیک با دهلی‌نو آن را ایراد کرد.
هر چند موضوع امضای توافقنامه استراتژیک میان دهلی‌نو و کابل از مدتها قبل مطرح بوده و سر دیگر این توافقنامه آمریکاست، اما اینکه چرا کرزی امضای آن را به زمان اوج‌گیری خشم کابل بر اسلام‌آباد موکول کرده، خود جای تأمل دارد. تنش در روابط کابل و اسلام‌آباد امر تازه‌ای نیست و دو کشور از زمان استقلال پاکستان، بر سر موضوعات ارضی، مرزی و عقیدتی با یکدیگر همواره نزاع و جنگ داشته‌اند. اما شاید افزایش مشارکت هند - رقیب شماره‌ي یک اسلام‌آباد - در تأمین امنیت افغانستان و همچنین مبارزه با تروریسم و نیروهای افراطی در قالب توافقنامه‌ي استراتژیک بتواند هزینه‌اي هر چند اندک برای پاکستانی باشد که سالیان متمادی همچنان بر بازی دوگانه خود اصرار ورزیده است.
در طول سه دهه‌ي گذشته فراز و نشیب‌هاي فراوانی بین دو همسایه (افغانستان و پاکستان) بوده و متعاقبا پس از رفع اختلاف روابط تداوم یافته است. در خصوص روابط کابل و دهلی‌نو نیز باید گفت که در یک دهه‌ي گذشته مشارکت دهلی‌نو در امر دولت - ملت سازی و بازسازی افغانستان روند رو به توسعه بوده است. دهلی جزء معدود کشورهایی است که به بخش عمده‌اي از تعهداتش در امر بازسازی افغانستان عمل کرده است. از سال 2001 تاکنون هند مبلغ 2 میلیارد دلار به امر بازسازی افغانستان اختصاص داده و خود را به یکی از مهمترین بازیگران در عرصه‌ي افغانستان تبدیل کرده است. لذا سفر کرزی به هند به لحاظ سیاسی از دو زاویه قابل بررسی است: اول اینکه در راستای توسعه و تداوم روابط جاری و ساری میان دو کشور است و دوم اینکه در مقطع فعلی مي‌تواند بر تنش موجود میان کابل - اسلام‌آباد تأثیر داشته باشد.
اما در مجموع باید اذعان داشت که مثلث دهلی - اسلام‌آباد - کابل همواره در طول تاریخ در مقطعی تعاملی و در مقطعی تقابلی بوده است. لذا به رغم اهمیت سفر کرزی نباید آن را واقعه‌اي بزرگ و امری فوق‌العاده تلقی کرد.
از سویی باید به این واقعیت نیز اشاره کرد که در مقطع فعلی مطالبات افکار عمومی در کابل و شهرهای مختلف افغانستان بعد از ترور شهید ربانی بسیار سنگین‌تر شده است. خشم و قهر مردم فشار زیادی را به دولتمردان و شخص کرزی وارد آورده است.
ماجرا از اینجا آغاز شد که روز بعد از ترور ربانی، رئيس دولت اعلام کرد که گفت‌وگو با جریان افراط ادامه خواهد داشت و همین اظهارات کرزی در زمان دفن شهید ربانی، خشم مردم را به اوج خود رساند و متعاقباً کابل و شهرهای مختلف افغانستان شاهد اعتراضات مردمی شد. فشارهای مذکور دولت را مجبور به تغییر موضع و در نهایت شاهد همان اظهارات مهم کرزی در محکومیت پاکستان بودیم. کرزی به صراحت اعلام کرد از آنجایی که طالبان و جریان افراط آلت فعل سیاست پاکستان است، افغانستان مذاکره با طالبان را پیگیری نمي‌کند.
حمایت پاکستان از طالبان برای اولین بار با صراحت از سوی کرزی اعلام شد و او تأکید کرد که اگر قرار باشد، مذاکره‌اي با طالبان صورت گیرد، آن مذاکره باید با اسلام‌آباد باشد. اینکه چقدر این مسأله مي‌تواند عملی شود و اینکه مذاکرات در چه شرایط و پیش زمینه‌هايي مي‌تواند محقق شود، زمان آن را تعیین کرد. چرا که در طول این چند سال که موضوع مذاکره با جریان افراط مطرح بوده، دولت و دولتیان همیشه بر گفت‌وگو و جریان افراط انکار گفت‌وگو اصرار داشته‌‌اند. 
لذا مهمترین مسأله در مقطع کنونی اینست که آیا دوباره دولت در راهی قدم خواهد گذاشت که پیشتر نیز آن را طی کرده؟ به راستی هنوز هیچ برنامه و هدفی برای مذاکره با طالبان وجود ندارد. لذا تا زمانی که اصول و برنامه مشخصی برای این هدف تدوین نشده، نمي‌توان درباره این امر اظهارنظر کرد.

خبرآنلاين

http://www.payam-aftab.com/fa/news/16081/

چرا و چگونه استاد ربانی را ترور کردند

خبرگزاری فارس: 12مهر90

کارشناس مسائل شبه قاره درباره ترور شهید برهان الدین ربانی گفت: آمریکا در برخی گروههای تروریستی پاکستان و افغانستان نفوذ کرده و حذف نیروهای جهادی هدف مشترک آمریکا و طالبان است.

به گزارش فارس، ترور برهان‌الدین ربانی و تهدید پاکستان به حمله از سوی آمریکا، تحولات منطقه افغانستان و پاکستان را وارد مراحل پیچیده‌تری کرده است. در چنین فضایی کسانی که مدعی مبارزه با آمریکا هستند، یک مجاهد ضد استکبار و اشغالگری را ترور می‌کنند و به آمریکا، نفع می‌رسانند. درباره انگیزه‌های دشمنان از ترور شهید ربانی و همچنین دلایل بالا گرفتن تنش بین آمریکا و پاکستان با «محمدتقی جمشیدی» کارشناس مسائل شبه قاره به گفت‌وگو نشستیم.

فارس: شهید برهان‌الدین ربانی چه ویژگی‌هایی داشت که منافع آمریکا و طالبان را همزمان به خطر می‌انداخت؟

جمشیدی: بسم‌الله‌الرحمن الرحیم . آقای برهان‌الدین ربانی جزو چهره‌های جهادی و ممتاز در افغانستان است. از آن چهره‌هایی که در جامعه قبیله‌ای و متکثر افغانستان به عنوان چهره ملی شناخته می‌شود. بعد از شهادت احمدشاه مسعود، آقای ربانی تاثیرگزارترین چهره مقاومت در افغانستان بود. در زمان مقاومت علیه شوروی، تعداد زیادی از اقوام علیه جز پشتون را به صحنه جهاد کشاند و در دفاع از تمامیت ارضی و استقلال افغانستان و حفظ ارزش‌های اسلامی اهتمام زیادی داشت. لذا مردم افغانستان و صحنه جهاد این کشور مدیون چهره ‌متدین و فرهیخته ایشان است. کسی که اهل انصاف و تعادل بود و افراط و تفریط در رفتار او دیده نشد، این ویژگی‌ها موجب شد او درخشنده‌تر از سایر چهره‌های افغانستان و یک سر و گردن بالاتر از آنان باشد و به همین دلیل رئیس جمهور افغانستان شد. طی 250 سال گذشته به دلایل مختلف از جمله کثرت نسبی قوم پشتون که حدود 44 درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند، کمتر چهره‌های ملی قد کشیده‌اند و معروف شده‌اند. در یک دوره کوتاه 9 ماهه شخصی به نام «بچه‌سقا» حائز چنین خصوصیاتی بود و به عنوان چهره ملی شناخته شد. ربانی دومین کسی است که در این سال‌ها به عنوان یک شخصیت ملی مطرح شده.

فارس: همین ویژگی‌ها موجب خشم دشمنان از او شد یا دلایل دیگری هم داشت؟

جمشیدی: ویژگی‌ها و خصوصیات دیگری که عرض می‌کنم، دشمنان را به فکر ترور او انداخت. ربانی جز چهره‌های جهادی و از اعضای جبهه شمال بود که علیه طالبان می‌جنگید. طی 2-3 سال گذشته شاهد بودیم که چهره‌های برجسته جهادی عضو جبهه شمال ترور شدند. وجه مشترک این اشخاص علاقه به استقلال و تمامیت ارضی افغانستان، مخالفت با سلطه اجنبی، مخالف افراط‌گرایی قومی و فرقه‌ای و مخالف پیمان به اصطلاح راهبردی بین افغانستان و آمریکا بود. ضمناً این اشخاص روابط بسیار خوبی هم با جمهوری اسلامی ایران داشتند. این اشخاص مخالف بازگشت طالبان به قدرت هستند، کسانی مثل کاظمی، ژنرال داوود، احمد کرزی و ربانی در این اهداف مشترک بودند و به همین دلیل ترور شدند.

 فارس: یک گزینه مهم در دلایل ترور شهید ربانی، حضور ایشان در اجلاس بیداری اسلامی در تهران است. البته برخی معتقدند این ترور از قبل برنامه‌ریزی شده بود و سفر به تهران، شاید این ترور را سرعت بخشید؟ چه کسانی به دنبال ترور ایشان بودند؟

جمشیدی: وقتی آقای ربانی عازم تهران بود، سفیر آمریکا در کابل، قویاً توصیه کرده بود که ایشان به تهران نیاید. برپایی یک اجلاس بین‌المللی تحت عنوان بیداری اسلامی که یقیناً و عملاً در مقابل جبهه غرب قرار گرفته و اشخاصی که مخالف دیکتاتورهای دست‌نشانده غرب هستند در این کنفرانس شرکت کردند، قدرت‌هایی را که به فکر مصادره حرکت‌های منطقه هستند خشمگین کرد. بویژه اینکه نحوه حضور آقای ربانی و سخنرانی‌اش، چشمگیر بود. یک حضور پرمعنا و صمیمی که دیدیم آقای ربانی با چه علاقمندی به استقبال رهبر معظم انقلاب رفت، ایشان را در آغوش گرفت و تجلیلی که از حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب در سخنرانی‌اش انجام داد. همه اینها محل تأمل است که چه کسانی به دنبال ترور ایشان بودند. درباره اینکه این ترور قبل از سفر آقای ربانی به تهران برنامه‌ریزی شده بود باید بگویم که بله اینطور است. من همه دلایل و انگیزه‌های ترور شهید ربانی را گفتم که یکی از آنها مربوط به سفر ایشان به تهران بود.

 فارس: گویا روز قبل از ترور ایشان، رئیس جمهور افغانستان با آقای ربانی تماس می‌گیرد و به اصرار از او می‌خواهد به افغانستان برگردد، چرا کرزای چنین درخواستی داشته؟

جمشیدی: کرزی به آقای ربانی می‌گوید یک هیئت مهمی از طالبان می‌خواهند بیایند شما را ببینند. البته کرزی خودش هم از اصل ماجرا مطلع نبوده و کسانی که در شورای صلح هستند این اطلاعات را به او داده‌اند.

 فارس: درباره نحوه ترور شهید ربانی روایت‌های مختلفی شده، ایشان را چگونه ترور کردند؟ آیا درست است که شورای کویته به رهبری ملاعمر، مسئول ترور بوده؟

جمشیدی: اول باید به این نکته توجه داشت، محله‌ای که آقای ربانی در آن زندگی می‌کرد یک محله بسیار حفاظت شده‌ای است به نام «اکبرخان». این منطقه تحت تدابیر امنیتی آمریکاست و تا به حال چند بار مقامات امنیتی آمریکایی گفته‌اند که از امنیت کامل برخوردار است. بنابراین هرکس وارد آنجا می‌شود باید مورد بازرسی بدنی قرار بگیرد. عامل ترور را دو نفر از وزیران سابق حکومت طالبان همراهی می‌کردند، یک جوان کم سن و سال که ناشناخته و گمنام بوده و از نظر آقای ربانی، فرد شناخته شده‌‌ای نبوده، حال آنکه به آقای ربانی گفته بودند یک چهره مهم می‌خواهد بیاید شما را ببیند. آن دو نفر دیگر البته از اعضای شورای صلح بوده‌اند که آقای ربانی همیشه آنها را می‌دیده و نیازی نبود با این اصرار ربانی را به افغانستان بکشانند برای دیدارشان.
 
فارس: اینها از حلقه‌های امنیتی آمریکایی عبور کرده‌اند اما چرا از سوی نیروهای افغان که جلوی منزل آقای ربانی نگهبانی می‌دهند بازرسی نشده اند؟

جمشیدی: اول اینکه چرا در ایست بازرسی آمریکایی‌ها ، بازرسی نشده‌اند و بدون ترتیبات امنیتی وارد محله اکبرخان شده‌اند. دوم اینکه طالبان وقتی به مامورین حفاظتی منزل ربانی می‌رسند به او می‌گویند این فرد (عامل ترور) شخص مهمی است، او را بازرسی بدنی نکنید. مامورین وقتی می‌بینند اینها از حلقه‌های امنیتی آمریکایی عبور کرده‌اند، فکر می‌کنند دیگر نیازی به بازرسی بدنی نیست. حتی یکی از آن دو وزیر، دستش را بالا می‌گیرد و می‌گوید مرا بگردید، غافل از اینکه مواد منفجره در دستار سر فرد ناشناخته بوده. وقتی عامل انفجاری جلو می‌رود که سلام کند و دست آقای ربانی را ببوسد. این دو نفر که می‌دانند چه حیله‌ای در کار است بصورت نیم‌خیز عقب عقب برمی‌گردند. آنجا مامور حفاظتی متوجه مسئله می‌شود اما دیگر دیر شده بود. مواد منفجره در حدی طراحی شده بود که فقط دو نفر را بکشد، لذا سر عامل انفجاری قطع شده و بخشی از صورت آقای ربانی هم کنده می شود. درباره اینکه عامل ترور عضو شورای کویته بوده یا نه، این شورا ابتدا مسئولیت ترور را برعهده گرفت اما بعداً تکذیب کرد.

فارس: آن دو نفر گویا دستگیر شده‌اند، آیا اطلاعی از آنان بیرون داده شده؟

جمشیدی: یکی از عوامل به وسیله دولت کرزی و دیگری توسط آمریکایی‌ها دستگیر شده اما تاکنون هیچ اطلاعی از اینکه چه گفته‌اند و چگونه از حلقه‌های امنیتی عبور کرده‌اند، بیرون نداده‌اند.

فارس: طالبان ادعا می‌کند که مخالف حضور آمریکا در افغانستان است. گروه‌های جهادی هم همین موضع را دارند. با وجود اینکه هر دو در ضد آمریکا بودن اشتراک نظر دارند، چرا یک مخالف آمریکا و چهره ملی را ترور می‌کنند، آیا منافع آمریکا و طالبان در این ترورها، در موازات یکدیگر قرار گرفته‌است؟

جمشیدی: اینکه چرا با وجود اشتراک در دشمنی با آمریکا، طالبان در حال حذف نیروهای جهادی است، باید به تضادهای ایدئولوژیک و قومی توجه کرد. گروه‌های جهادی به علاوه اقوام ازبک، تاجیک، هزاره و دیگر قومیت‌های غیر پشتون، مخالف زیاده‌طلبی‌های طالبان هستند، چون طالبان همه افغانستان را می‌خواهند و حاضر به سهیم شدن در قدرت نیستند. از طرف دیگر، عملکرد طالبان در دوران زمامداری، اقتدارگرایانه و زیاده‌طلبانه بوده و یک اثر تاریخی – روانی منفی ماندگار در افکار عمومی سایر قومیت‌ها بجا گذاشته است. به همین دلیل طالبان می‌خواهد این سردارها نباشند چرا که تاثیر آنها از یک جمعیت میلیونی بیشتر است و بر کل افغانستان تاثیر دارند. طالبان اثر افرادی چون آقای ربانی را می‌داند و آنها را هدف قرار می‌دهد. طالبان مدتی است که تاکتیک جنگی خود را عوض کرده و به جای بمب‌گذاری یا عملیات انتحاری در مساجد و بازارها که تاثیر منفی هم برایشان دارد، زدن نخبه‌ها را پیشه کرده‌اند، هرچند زدن مردم کوچه و بازار را کاملا رها نکرده‌اند.
 
فارس: در افغانستان و پاکستان گروه‌های مختلفی وجود دارند که همگی آنها را طالبان می‌نامند. لطفاً گروه‌های اصلی طالبان را معرفی کنید، بویژه اینکه این روزها نام شبکه حقانی و شورای کویته را هم زیاد می‌شنویم؟

جمشیدی: سه گروه عمده علیه آمریکا و متحدانش در افغانستان و پاکستان می‌جنگند. یکی از آنها طالبان است که شامل شورای کویته و حلقه‌های اطراف آن می‌شود. طالبان اصلی همین شورای کویته است که رهبری اش را ملاعمر برعهده دارد و مقر اصلی‌شان در کویته پاکستان است. گروه دیگری که با اشغالگران می‌جنگند و آنها را نیز به نام طالبان می‌شناسند، حزب اسلامی حکمتیار است. این گروه در جنگ با آمریکا و متحدانش، همسو با شورای کویته بوده و در مذاکرات با دولت هم فعال‌تر است. دسته سوم، شبکه حقانی است. محل استقرار این شبکه وزیرستان شمالی است. شبکه حقانی متشکل از طالبان پاکستانی و گروه‌های چچنی، عرب افغان‌ها و کشمیری‌هاست که حدوداً 10 تا 12 هزار نفرند. شبکه حقانی بیش از گروه‌های دیگر در صحنه است.

 فارس: به نظر می‌رسد با وجود ادعاهای طالبان در مخالفت با حضور آمریکا در افغانستان، آنها با یکدیگر رابطه دارند؟

جمشیدی: بله رابطه دارند، اصلا شبکه حقانی را همین آمریکایی‌ها بوجود آوردند که وزیر خارجه پاکستان هم به آن اشاره کرد. آمریکا در برخی گروه‌های تروریستی پاکستان و افغانستان نفوذ دارد و در دستگاه امنیتی پاکستان نیز نیرو دارد که «دیویس» یکی از آنها بود. همان فردی که چند نیروی امنیتی پاکستان را به قتل رساند و موقع فرار یک مامور دیگر را زیر گرفت و کشت.

فارس: پاکستان چه نقشی در ترور آقای ربانی ایفا کرد؟

جمشیدی: برخی تحلیل‌ها بر این است که چون در مذاکرات بین آمریکا و طالبان، واشنگتن پاکستان را دور زده و مستقیما با طالبان وارد مذاکره شده و ربانی هم در بحث صلح فعال بوده ممکن است ترور آقای ربانی، کار پاکستانی‌ها هم باشد که بگویند چرا ما را تحویل نگرفتید. یعنی ممکن است دستگاه‌های اطلاعاتی پاکستان هم در قضیه دست داشته باشند.

فارس: گروه‌هایی که آقای ربانی را ترور کردند با پاکستان روابط خوبی دارند و حتی گفته می‌شود بازوی تروریستی دستگاه امنیتی پاکستان هستند. از طرفی همین گروه‌ها به سفارت و مقر نیروهای آمریکا در افغانستان حمله کردند هرچند مسئولیتش را نپذیرفتند. آیا واقعا تهدید آمریکا علیه پاکستان ریشه در عملکرد این گروه‌‌ها دارد یا مسئله چیز دیگری است؟

جمشیدی: یک اشاره ‌گذرایی می‌کنم به روابط آمریکا و پاکستان که در آن روابط طالبان با آمریکا و طالبان با پاکستان هم روشن می‌شود. روابط آمریکا و پاکستان درحدی بود که آمریکا‌یی‌ها می‌گفتند پاکستان مهم‌ترین متحد غیرناتویی ایالات متحده است. اما حالا پاکستان را تهدید به حمله می‌کند. مسبوق هستید که تا چند دهه قبل یعنی قبل از اضمحلال شوروی سابق، دو قدرت فائق بین‌المللی در جهان حکمرانی می‌کردند که یکی آمریکا و اذنابش بود و دیگری شوروی سابق و متحدانش. هر دوی این قدرت‌ها دنبال این بودند که کشورهای بیشتری را زیر چتر خودشان بیاورند و تا جایی که می‌توانند به کمک نیروهای نظامی، اطلاعاتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، حوزه نفوذ خود را توسعه بدهند. این توسعه‌طلبی تا جایی پیش رفت که هر یک مناطقی را اشغال کردند. یکی از این کشورهای اشغال شده به وسیله شوروی، افغانستان بود. اشغال افغانستان اگر بلندمدت می‌بود و جواب می‌داد، تهدید بزرگی برای آمریکا می‌شد. افغانستان همسایه آسیای میانه است و اشغال آن به معنای تحت نفوذ قرار دادن دیگر کشورهای نزدیک آسیای میانه بود. به همین دلیل آمریکا با تمام توان و امکانات اطلاعاتی – امنیتی‌اش به صحنه آمد و روی پاکستان هم بسیار کار کرد. پاکستان به مرکز عملیات نظامی، امنیتی و جاسوسی تبدیل شد برای ضربه زدن به شوروی. اینجا بود که طالبان دست‌پرورده پاکستان به میدان آمد و القاعده را هم سازماندهی کرد. همین حقانی و یکسری از نیروهای جهادی به آمریکا دعوت شدند و با رئیس جمهور وقت –ریگان- ملاقات کردند. پاکستان به پل پیروزی آمریکا تبدیل شد و از همین محل هم به انواع ادوات نظامی و امنیتی مجهز شد و کمک‌های مالی فراوان دریافت کرد. پاکستان، خدمات زیادی به آمریکا کرده و این خدمات نه تنها به شکست شوروی در افغانستان انجامید بلکه زمینه متلاشی شدن این ابرقدرت شرق را فراهم آورد. لذا پاکستان توقع داشت که آمریکایی‌ها بهای بیشتری به این کشور بدهند. ریشه تهدید آمریکا به دلخوری‌های پاکستان برمی‌گردد و اینکه اسلام‌آباد مثل گذشته با آمریکا همراهی نمی‌کند.

فارس: دلخوری‌های پاکستان از آمریکا به چه مواردی مربوط می‌شود؟

جمشیدی: آمریکا پس از اینکه خود را تنها ابرقدرت جهان دید. متحد سنتی خود را در برابر هند تحقیر کرد. اگر دو کشور در جهان را بخواهند مثال بزنند که از بالاترین درجه تخاصم با یکدیگر برخوردارند، هند و پاکستان را مثل می‌زنند. این تخاصم به گونه‌ای است که کشورهایی که می‌خواهند با هر دوی این کشورها رابطه داشته باشند سعی می‌کنند یک نوع تعادل در روابط خود بوجود آورند یعنی نه آنچنان به طرف هند بروند که پاکستان حساس شود و نه آنقدر به پاکستان بگروند که هند برنجد. با این حال آمریکا روابط بسیار سطح بالایی با هند برقرار کرد. در 2-3 سال گذشته راهبردی‌ترین روابط بین آمریکا و هند برقرار شده است. قراردادی با هند منعقد کرده‌اند که از نظر میثاق‌های بین‌المللی، یک قرارداد غیرقانونی تلقی می‌شود. کشوری که برخلاف میثاق‌های بین‌المللی دارای قدرت‌هسته‌ای است و باید با آن برخورد شود اما نه تنها برخوردی نشد بلکه این قدرت را در اختیار هند قرار داد. به این ترتیب توازن منطقه‌ای بهم خورد و برای اولین بار وزنه هند به نحوی بالا آمد که پاکستان تحقیر شد. پاکستانی که متحد آمریکا بود در برابر هندی که متحد شوروی بود پایین‌تر قرار گرفت.
 طبیعی است که این مسئله تنش ایجاد می‌کند و حالا این تنش به وضعیت بی‌سابقه‌ای رسیده. مورد دیگری که پاکستانی‌ها را رنجاند حملات تروریستی به بمبئی بود. حملاتی که گروه‌های کشمیری علیه هند انجام دادند و مقامات سیا گفتند مقامات پاکستان هم دست دارند. اگر آمریکا قصد بر هم زدن توازن را نداشت می‌توانست این مسئله را محرمانه اعلام کند اما آن را علنی کرد که موجب خشم پاکستانی‌ها شد.
دلیل دیگر دلخوری پاکستانی‌ها حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به خاک پاکستان است. تاکنون بیش از 50 حمله صورت گرفته به نوعی که پاکستانی‌ها آن را جنگ آمریکا علیه خود می‌دانند. حمله زمینی بدون اطلاع آمریکا به پاکستان که طی آن اعلام شد بن لادن کشته شده نیز ارتش پاکستان را تحقیر کرد. این دومین بار بود که آمریکا به پاکستان حمله زمینی می‌کرد و ارتش پاکستان نمی‌توانست کاری بکند. آنهم ارتشی که در سه جنگ با هند، تمامیت ارضی خود را حفظ کرده و در میان مردم مقدس است. دلخوری دیگر پاکستان از آمریکا به  نفوذ واشنگتن در گروه‌های تروریستی و دستگاه‌های اطلاعاتی پاکستان مربوط می‌شود. آمریکا در پاکستان چهار هزار جاسوس رسمی دارد. آمریکا تاکنون به صورت "دوفاکتو" علیه پاکستان می‌جنگند اما اسلام آباد ازاین مسئله ناراضی است به همین دلیل با واشنگتن دچار تنش شده و آنها هم تهدید به حمله کرده‌اند.
 
فارس: با وجود نفوذ بالای آمریکا در پاکستان دیگر چه نیازی به جنگ وجود دارد؟ ایا آمریکا نمی تواند مخالفان خود در این کشور را نابود یا کنترل کند؟

جمشیدی : مسائل سیاسی دو دو تا چهار تا نیست بلکه درهم تنیده و پیچیده است. در موارد بسیاری، نمی‌توان این مسائل را شفاف کرد. مهم ترین دلیل تهدید پاکستان از سوی آمریکا شبکه حقانی است. شبکه حقانی درست در روز یازدهم سپتامبر و سالگرد حادثه برج‌های تجارت جهانی، به سفارت آمریکا و مقر ناتو در کابل حمله کرد. این یعنی تحقیر شدن آمریکا و شخص اوباما. این حملات د رحالی صورت گرفت که چند ساعت بعد، رئیس جمهور فعلی و قبلی آمریکا در مقر قدرتشان، در یک محفظه شیشه‌ای ضد گلوله قرار گرفتند و این به معنای نبود امنیت پس از 10 سال باصطلاح مبارزه با تروریسم است. این هم تحقیر آمریکاست، بنابراین آمریکا تهدید می‌کند که اگر پاکستان علیه شبکه حقانی وارد عمل نشود، به این کشور حمله خواهد کرد. البته منظور از حمله به پاکستان حمله به وزیرستان شمالی است که به اعتقاد من یک تهدید توخالی است و اگر حمله هم بکند آنچنان کاری از پیش نخواهد برد.
 
فارس: با توجه به اینکه اگر این تهدید عملی نشود شبکه حقانی جسورتر خواهد شد چرا آمریکا، پاکستان را تهدید می‌کند؟

جمشیدی: آمریکا با تجربه‌هایی که در افغانستان و دره سوات پاکستان دارد، فکر می‌کند موفق خواهد شد اما وزیرستان شمالی جایی نیست که به راحتی بتوان پیروز شد. این منطقه جزء هفت منطقه قبایلی پاکستان است که همواره در برابر سلطه اجنبی مقاومت کرده و پیروز شده‌اند. مردم منطقه قبایلی در طول تاریخ معاصر خود، سه ابرقدرت را به زانو درآورده‌اند.
اول انگلیسی‌ها را شکست دادند بعد شوروی را از افغانستان بیرون کردند و حالا آمریکا را دارند شکست می‌دهند. لذا آمریکا مانده است که اگر بیرون بیاید شکست خورده، پس فشار امنیتی، اطلاعاتی، سیاسی و نظامی وارد می‌کند تا ارتش پاکستان علیه شبکه حقانی وارد جنگ شود.
 
فارس: اگر ارتش پاکستان حاضر به حمله نشد، آمریکا چه خواهد کرد؟

جمشیدی: آمریکا تلاش خواهد کرد چند نفر از فرماندهان اصلی شبکه حقانی را بکشد و مثل قضیه بن لادن اعلام پیروزی کند اما خطر آنجاست که ورود آمریکا به وزیرستان شمالی، موجب تجزیه پاکستان شود.
 
فارس: آیا تجزیه پاکستان به نفع آمریکاست؟

جمشیدی: در کوتاه مدت ممکن است به نفع آمریکا باشد اما در بلندمدت به ضررشان خواهد شد.
 
فارس: آینده روابط آمریکا و پاکستان چه خواهد شد؟

جمشیدی: آمریکا مجبور است با پاکستان کنار بیاید چرا که می‌خواهد در منطقه بماند و برای ماندن به پاکستان نیاز دارد. درست است که آمریکا الان یک کشور مهمتری را چون هند به عنوان متحد خود کرده و این کشور ظرفیت‌های بالایی دارد و باید در مقابل چین بایستد تا چالش‌های آمریکا در عرصه بین‌الملل کاهش یابد اما وجود کشوری که به آمریکا کمک اطلاعاتی و پشتیبانی بدهد تا در افغانستان بماند، ضروری است و آن کشور پاکستان است. لذا من معتقدم آمریکا و پاکستان با یکدیگر کنار خواهند آمد. زمینه‌‌هایی برای این مسئله بوجود آمده مثلا حقانی اعلام کرده که در پاکستان حضور ندارد و به افغانستان رفته.
 
فارس: پس نیاز آمریکا به اعلام پیروزی چه می‌شود؟

جمشیدی: ممکن است پاکستان از آمریکا بخواهد منطقه محل استقرار شبکه حقانی در خاک خود را مورد بازرسی قرار دهد و عکس بگیرد. آمریکایی‌ها هم با تهیه عکس و گزارش و نشان دادن آن به دنیا اعلام کنند که بر شبکه حقانی پیروز شده‌اند. بعد از مدتی شبکه حقانی به پاکستان بازمی‌گردند و مسئله تمام می‌شود.
 
فارس: اما مشکلات آمریکا تمام نمی‌شود چرا که طالبان اعم از شبکه حقانی، به مبارزه با آمریکا برای کنترل تمام افغانستان ادامه خواهند داد چرا که قدرت می‌خواهند؟
 
جمشیدی- آمریکایی‌ها یک طرح به کمک انگلستان و هند تهیه کرده‌اند و آن طرح عبارت است از اینکه افغانستان را تجزیه کنند هر چند ظاهر طرح، بحث تجزیه نیست ولی عملا به آن سمت خواهد رفت. این طرح را به ملا عمر هم گفته‌اند ولی او قبول نکرده است. در حال حاضر بیشتر مناطق افغانستان تحت سیطره طالبان است. آمریکا به طالبان پیشنهاد کرد اجازه بدهید پایگاه‌هایمان را دایر کنیم و شما هم در جاهایی که حضور دارید بمانید ودولت تشکیل بدهید. بقیه استان‌ها که غیرپشتون هستند هم فدرالی بشوند. ملا عمر این طرح را رد کرده و خواهان حفظ تمامیت ارضی افغانستان شده است. اگر این طرح اجرا شود، ناامنی سراسر افغانستان را در بر خواهد گرفت و همه اقوام با یکدیگر درگیر خواهند شد. به لحاظ ساختاری اکثر مردم افغانستان خواستار تجزیه نیستند اما اگر عرصه تنگ شود و تحت فشارهای بیشتری قرار بگیرند این احتمال وجود دارد.
 
فارس: اخیرا روابط ایران و پاکستان بهبود یافته است. آیا این روابط در همین وضعیت می‌ماند یا به خاطر بهبود روابط آمریکا و پاکستان، روابط ما با آنها دوباره ضعیف خواهد شد. آیا ممکن است پاکستان روابط با ایران را قربانی روابط با آمریکا کند؟
 
جمشیدی : ایران و پاکستان در طول تاریخ روابط، عمدتا مثبت و سازنده‌ای داشته‌اند. اگر در برخی مقاطع یک اعوجاجاتی و تکدر خاطری بوده، در اراده سیاسی مقامات پاکستانی نبوده و هیچکدام این وضعیت را نمی‌خواستند. یکسری عوامل ثالث دخیل بوده‌اند مثل افراط گری. همین سپاه صحابه چقدر به روابط ما ضربه زد. ده‌ها گروه تروریستی که طالبان پاکستانی نامیده می‌شوند. موجبات تکدر خاطر بین دو کشور را فراهم می‌آورند. باید توجه داشته باشیم که تعداد شیعیان در مراکز حساس پاکستان زیاد است و بسیاری از غیرشیعیان هم خواهان روابط صمیمانه با ایران هستند اما گروه‌های افراطی، مشکل آفرینی کردند.
 
فارس: برخی می‌گویند اوضاع شیعیان پاکستان در زمان مشرف که خودش شیعه بود، بدتر شد چنانکه پاراچنار در زمان او به محاصره افتاد و محدودیت‌هایی برای شیعیان بوجود آمد؟
 
جمشیدی: هر کسی چنین می‌گوید اشتباه می‌کند. اتفاقا هر گاه نظامیان در پاکستان بر سر کار بوده‌اند، اوضاع شیعیان این کشور بهتر بوده است. در حال حاضر هم نخست‌وزیر پاکستان یک سید شیعه است که اصالتا اهل استان گیلان در ایران محسوب می‌شود اما اوضاع شیعیان بهتر نشده چراکه هر چه دولت پاکستان ضعیف‌تر باشد تخاصمات فرقه‌ای بویژه علیه شیعیان بیشتر می‌شود. بحث پاراچنار هم مفصل است و در حوصله این گفت‌وگو نمی‌گنجد. اما اوضاع شیعیان در زمان مشرف بهتر از حالا بود.
 
فارس: با وجود بهبود روابط ایران و پاکستان،‌‌آیا روابط آمریکا و  پاکستان به صمیمیت قبل خواهد شد؟
 
جمشیدی: اگر شرایط بین آمریکا و پاکستان به این نحو جلوتر برود، شناخت حیله‌ها و اهداف پلید آمریکا از سوی افکار عمومی پاکستان بیشتر و شفاف‌تر خواهد شد، ضمن اینکه آن باوری که آمریکا را پشتیبان پاکستان در جنگ با هند می‌دید فرو ریخته بنابراین روابط این دو کشور دیگر به گرمی و صمیمیت گذشته نخواهد شد چرا که دیوار اعتماد ترک برداشته و صمیمت تبدیل به نفرت شده ، سیاست آمریکا در قبال پاکستان و کل منطقه عوض شده، یارهای منطقه‌ای‌اش تغییر کرده و دیگران نگاه 10 سال قبل را به پاکستان ندارد. پاکستان هم نگرشی متفاوت پیدا کرده است. روابط گرم و صمیمی دیگر برنمی‌گردد ولی به دلیل فقر و درهم تنیدگی‌های اقتصادی دو کشور و اینکه تمام سلاح‌های پاکستان، آمریکایی است، ارتباط قطع نمی‌شود و پاکستان ناگزیر است با آمریکا کنار بیاید اما روابط همراه با کدورت خواهد بود و به همان نسبت روابط ایران و پاکستان صمیمانه‌تر خواهد شد.
 
فارس: آیا کشورهای عربی می‌توانند روابط ایران و پاکستان را تخریب کنند؟

جمشیدی: عربستان در صحنه دینی و اعتقادی پاکستان نقش دارد. در پاکستان به صورت عمده با سه فرقه مواجهیم. یکی بریلوی‌ها، دوم دیوبندی‌ها و سوم شیعیان، این سه گروه در صحنه دینی پاکستان نقش آفرین هستند.
«دیوبند» شهری است در هند که منشاء فکری این فرقه از آن شهر است. این فرقه معروف هستند به سلفی- وهابی. اینها 15 درصد جمعیت پاکستان هستند اما بیشترین حوزه‌های علمیه را در پاکستان دارند. این حوزه‌های علمیه را عربستان در مناطق فقیر دایر می‌کند و به طلاب و اساتید آنها پول می‌دهد و از این راه برای خود موقعیت اجتماعی کسب می‌کند.
فعالیت این حوزه‌های علمیه هم یقینا پس از انقلاب اسلامی آغاز شده است. وقتی دیدند گرایش‌های شیعه با انقلاب اسلامی ایران، به حکومت رسید آنها هم تلاش کردند با دلارهای نفتی و این حوزه‌ها،‌گروه‌های همسو با خودشان را بوجود بیاورند که طالبان افغانستان یکی از این محصولات بود. چرا که اکثر زعمای طالبان تحصیلکرده مدرسه حقانی پاکستان هستند، مدرسه‌ای که 2500 طلبه دارد.

گفت‌وگو از قاسم رحمانی

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900709001310

دلایل سفر نخست وزیر هند به افغانستان

نویسنده: مهسا مجیدی

اشاره: از آنجایی که افغانستان میدان رقابت‌ها و کشمکش‌های دهلی‌نو و اسلام‌آباد است، سفر مان موهان سينگ صدر اعظم هند با حمایت آمریکا به افغانستان نه تنها از اهمیت بالایی برخوردار است بلکه به دنبال سفر نخست وزیر پاکستان به افغانستان و گسترش روابط همه جانبه بین این دو کشور و در پی خبر کشته شدن رهبر القاعده در خاک پاکستان صورت گرفت. 

 -‌ مقدمه

حامدکرزی رییس جهمور افغانستان که بارها از جامعه‌ی جهانی خواسته بود تا مبارزه علیه تروریسم در لانه های اصلی آن یعنی پاکستان، پیش برده شود، مان موهان سینگ نخست وزیر هند نیز روز پنجشنبه 22 اردیبهشت در یک نشست خبری مشترک با آقای کرزی از جامعه‌ی جهانی خواست تا کشورهای حامی تروریسم را تحت فشار قرار دهد. نخست وزیر هند علی‌رغم خوشحالی درونی خود از کشته شدن اسامه بن لادن در قلمرو پاکستان، به دلیل احتمال افزایش ترورها و ناامنی‌ها ابراز نگرانی نمود.در همین حال حامد کرزی گفت هیچ کشوری نباید از تروریسم به عنوان سیاست خارجی استفاده نماید، بر همکاری مشترک کشورهای منطقه در مبارزه با این پدیده تاکید نمود.
از سوی دیگر نخست وزیر هند از کمک 500 ملیون دلاری کشورش به افغانستان خبر داده و بر همکاری دراز مدت دو کشور تاکید کرد. نخست وزیر هند از حکومت افغانستان خواست تا تمام تصمیم‌های مربوط به افغانها باید توسط خودشان گرفته شود. هند یکی از بزرگ ترین کشورهای کمک کننده به افغانستان خوانده می شود و ظرف هشت سال اخیر بیش از یک میلیارد دلار را در بخش بازسازی کشور به مصرف رسانده است. اما همکاری های مداوم هند با افغانستان و روابط نیک میان این دو کشور، نگرانی هایی را در میان دولتمردان پاکستان که رقیب اصلی هند در منطقه به حساب می آید، به وجود آورده است.

-‌ اهمیت سفر

جنوب آسیا با در برگرفتن دو قدرت هسته‌ای متخاصم و ژئوپلتیکِ منحصر به فرد آن در قاره آسیا، در عرصه نظام بین‌الملل از جایگاه استراتژیک و راهبردی مهمی برخوردار است و در طول سالهای گذشته هم هند و هم پاکستان، علی‌رغم فراز و فرودها، متحدین استراتژیک آمریکا در منطقه محسوب می‌شدند؛ اما با گسترش تروریسم و افراط‌گرایی در این منطقه که غرب نیز در آن نقش بسیاری داشت، به ویژه پس از یازده سپتامبر و حمایت پاکستان از القاعده و طالبان و شروع بازی دوگانه در امر مبارزه با تروریسم، رویکرد آمریکا به پاکستان تغییر کرد و جایگاه هند در روابط سیاسی با آمریکا بسیار ارتقاء یافت و طی سال گذشته بود که قرارداد هسته‌ای بین این دو کشور انعقاد شد. همین امر به همراه متهم بودن پاکستان به حمایت از القاعده و طالبان و بسیاری دیگر از این موارد موجب شد تا یک اجماعی در منطقه و جهان شکل بگیرد که پاکستان حامی تروریسم و افراط‌گرایی در منطقه است، در حالی‌که افغانستان و هند همواره بدین مساله پافشاری کرده و باور داشتند. در این بین خبر کشته شدن اسامه‌ بن‌لادن در خاک پاکستان موجب خوشحالی مفامات هندی شد و قبل از اینکه سناریوسازی آمریکا در منطقه افشا شود و این خبر، ساختگی پنداشته شده یا از ذهن افکار عمومی افغانستان پاک شود، ضمن سفر به کابل و اعلام کمک 500 میلیون دلاری دیگر به روند بازسازی افغانستان، به‌نوعی مهر تاییدی بر وجود القاعده و پرورش تروریسم در پاکستان می‌باشد، که این سفر با زیرکی خاصی از سوی مقامات دهلی‌نو انجام شد و به‌نوعی می‌توان این سفر را یک سفر تاریخی و بسیار تاثیرگذار خواند، به ویژه هنگامی‌که توافقنامه همکاری‌های استراتژیک و آنهم در حوزه اقتصادی منعقد می‌گردد که بسیار تاثیرگذار و ماندگارتر از هر همکاری سیاسی یا نظامی- امنیتی است.

-‌ واکنش‌ها

سفر من موهان سینگ نخست وزیر هند به افغانستان درحالي صورت گرفت که شبكه ی القاعده در بيانيه‌اي بشدت هشدار داده كه نمايندگي هاي سیاسی دهلي نو در افغانستان را مورد حمله قرار خواهد داد، از سوی دیگر هند ارتش و سازمان جاسوسی پاكستان را به حمایت از تندروي اسلامي و تروريست ها متهم كرده و گفته است، لانه های امن تروریسم در خاک پاکستان مستقراند. در حالی که هند به شدت مخالف روابط استراتژیک کابل- اسلام آباد بوده و با توجه به بروز تنش‌هایی در روابط آمریکا با پاکستان، توسعه مناسبات دهلی- کابل مورد حمایت آمریکا قرار گرفته است و حمایت امریکا از این مناسبات، آینده‌ی منطقه را در وضیعت خاصی قرار داده است. بدین معنی که پاکستان خواهان تقویت روابط کابل با پکن و حتی مسکو به جای دهلی است. در همین حال تعدادی از نمایندگان مردم  در پارلمان، سفر آقای سینگ به کشور را در روابط استراتیژیک میان دو کشور موثر عنوان کرده مدعی اند که این سفر پیامدهای مهمی در قبال داشته و احساسات پاکستان را نسبت به گسترش روابط دهلی و کابل نیز برانگیخته است. به گفته ی این آگاهان  هند همچنان پاکستان را به عنوان مانعی بر سر راه گسترش روابط خود با افغانستان می داند و به نوعی روابط استراتژیک این دو کشور، پاکستان را بر آن داشته است تا به دنبال شریک استراتژیکی غیر از آمریکا در منطقه باشد.

-‌ اهداف سفر

 ‌ هند به دلیل اختلافاتش با پاکستان در جنوب آسیا و رقابت برای نفوذ بیشتر با این کشور در افغانستان، مخالف گسترش روابط اسلام آباد- کابل می‌باشد و حمایت آمریکا از افزایش نقش دهلی‌نو در کابل، به دلیل بروز تنش در روابطش با پا کستان است. هر چند که این تغییر رویکرد در شش سال گذشته و پس از توافقنامه همکاری‌های هسته‌ای با هند شورت پذیرفت. امضاي توافق‌نامه‌ي هسته‌اي هند و آمريكا در هجدهم جولاي 2005 ، نقطه‌ي عطفي در روابط دو كشور به شمار مي‌رود كه روابط دو كشور را پس از گذشت نيم قرن تيرگي وارد فصل تازه‌اي از همكاري‌هاي استراتژيك ساخت. خطوط كلي اين همكاري محصول دگرگوني در سياست خارجي هند از آرمان‌گرايي به واقع‌گرايي و توجه سياست خارجي آمريكا به هند در قياس با پاكستان به علت دارا بودن نظام سياسي دموکراتیک، ارزشهاي مشترك دو كشور همچون دموكراسي، سكولاريسم و نگاه متفاوت آمريكا به هسته‌اي شدن همزمان هند و پاكستان مي‌باشد. به علاوه فرصتهاي اقتصادي مشترك دو كشور به ويژه توسعه‌ي اقتصادي هند و ملاحظات نوظهور منطقه‌اي و جهاني كه در قالب‌ خيزش چين به عنوان يك قدرت نوظهور آسيايي كه مي‌تواند موجب تغيير در معادله‌ي قدرت در آسيا شود و گسترش تروريسم در آسيا به عنوان فصل مشترك تهديدات امنيتي دو كشور در فضاي پس از 11 سپتامبر تجلي يافت. هند نیز به عنوان کشوری که در شاخص‌های قدرت از چین پایین‌تر است به سوی آمریکا در جهت ایجاد موازنه حرکت می‌کند. بنابراین ظهور چین قدرتمند از لحاظ اقتصادی و نظامی، مهمترین زمینه گسترش و تعمیق روابط هند با آمریکا می‌باشد؛ هر چند که در کوتاه مدت، نگاه هند به چین تهدیدات امنیتی نیست و بیشتر صبغه رقابتی در حوزه اقتصادی و سیاسی دارد. در چنین روندی و با توجه به بروز نتش در روابط پاکستان با آمریکا، طبیعی است که پاکستان به دنبال شریک استراتژیک یا حداقل ایجاد و یا گسترش روابط با روسیه، چین و ... گردد.

به هر حال سياست خارجي دو كشور، هند و آمریکا را به يكديگر نزديك‌ كرد و باعث شد تا با اولويت قرار گرفتن هند در سياست خارجي آمريكا، روابط امنيتي- استراتژيك دو كشور از زمان انعقاد قرارداد هسته‌اي به نقطه‌ي اوج خود برسد. همكاري استراتژيك آمريكا كه به دنبال تبديل هند به قدرتي در نظام جهاني است، به‌اين معني خواهد بود كه جايگاه پاكستان در سياست خارجي آمريكا به متحدي نمادين تبديل شده است و به ویژه با تضعیف و سپس از بین رفتن القاعده و مصالحه با طالبان، اين امر مي‌تواند بر افكار استراتژيك درون پاكستان تأثير بگذارد و اين كشور را مجبور سازد تا اولويت‌هاي استراتژيكي خود را مورد بازبيني قرار دهد و بر روي اين احتمال تمركز كند كه ‌ايالات متحده و هند به شركاي سياسي و نظامي‌تبديل شده‌اند كه عليه رقباي بالقوه‌ي آينده عمل مي‌كنند. از همين روست كه پاكستان سعي كرده است كه در سياست خارجي خود رويكرد عمل‌گرايانه‌اي را دنبال كرده كه شامل جهت‌گيري مجدد در روابط پاكستان با همسايگان منطقه‌اي خود به ويژه چين و روسیه است. هر چند که گفته می‌شود روابط متشنج پاكستان و آمريكا زياد ادامه نخواهد يافت، زيرا پاكستان به دليل رقابت با هند تلاش خواهد كرد تا روابط خود را با آمريكا به نحوی حسنه سازد.

در شرايطي كه روابط افغانستان و پاكستان چندان حسنه نيست و پاكستان تحت فشار قرار دارد، سياست ايجاب مي‌كند كه هند با استفاده از اين خلاء به منظور افزايش فشارهاي منطقه اي و بين المللي بر پاكستان تلاش كند. طوری که هند ليست 49 نفر از اتباع پاكستان را به اسلام آباد ارائه داد و خواهان دستگيري و محاكمه آنان در محضر عام شد كه مفهوم اين عمل فشار بر پاكستان است. آمريكا نيز نام "بدرالدين حقاني " فرزند "جلال الدين حقاني " را كه د رخاك پاكستان زندگي مي‌كند، در ليست سياه قرار داده است كه اين اقدام نيز نشانه فشار پاكستان است. همكاري استراتژيك دراز مدت هند با افغانستان كه در سفر روز پنجشنبه 22 اردیبهشت مان‌موهان سينگ به افغانستان مورد توافق دو كشور قرار گرفت، موازي با همكاري استراتژيك آمريكا و افغانستان است كه البته هر كدام هدف خاص خود را دنبال مي‌كنند.

به جرات می‌توان گفت هند جزو کشورهایی است که نقش زیادی در بازسازی افغانستان داشته و با شنیدن خبر کشته شدن اسامه بن‌لادن، کوشید تا ضمن اعلام حمایت از روند، صلح و امنیت، دولت‌سازی و مبارزه با تروریسم، به نوعی در ایده نقش داشتن پاکستان در حمایت از تروریسم، در افکار دولت، احزاب و گروههای سیاسی و به ویژه مردم افغانستان همراهی کرده و مهر تاییدی بر وجود افراط‌گرایی و تروریسم در پاکستان بنشاند.

-‌ جمع‌بندی

بطور کلی اهداف سفر نخست وزیر هند عبارتند از:

1-‌ تحت فشار گذاشتن پاکستان و مهر تایید نهادن بر حمایت اسلام آباد از القاعده و طالبان، خنثی کردن سفر رضا گیلانی نخست وزیر پاکستان به کابل در هفته‌های اخیر و جلوگیری از گسترش روابط استراتژیک افغانستان با پاکستان،

2-‌ نفوذ در افغانستان با هدف سهم‌گیری در بازسازی این کشور (به ویژه در سه حوزه کشاورزی، بهداشت و درمان، آموزش و تعلیم که بسیار مهم و تاثیرگذاری ماندگاری دارد) و مهار تهدیدات تروریستی پاکستان در منطقه،

3-‌ نفوذ در آسیای مرکزی از طریق گسترش روابط با افغانستان، به ویژه با توجه به رقابت اقتصادی- سیاسی چین و آمریکا در این منطقه که دارای ذخایر عظیم انرژی است،

4-‌ اعتقاد به وجود مشترکات فرهنگی در افغانستان و نگرانی از غرب‌گرایی مردم افغانستان و تغییر دیدگاه از نگاه شرقی به نگاه غربی-‌ آمریکایی،

5-‌ پشت پرده حمایت آمریکا از گسترش روابط هند با افغانستان نیز بی‌ارتباط با سند استراتژیک واشنگتن با کابل نبوده و آمریکا به‌نوعی سعی دارد موج مخالفت‌ها با ایجاد پایگاه‌های نظامی دائمی از سوی برخی گروههای سیاسی در داخل افغانستان را فرو بنشاند، سياست‌هاي هند در افغانستان برخلاف پاكستان، با آمريكا همسو است و شايد دليل اين همسويي، خواست مشترك دوطرف برای حذف طالبان از صحنه افغانستان است كه هند آن را ابزار قدرت پاكستان در افغانستان مي‌داند.

6-‌ هند پس از روي كار آمدن حامد كرزي، همپيمانان قديمي خود يعني ائتلاف شمال را رها كرد و به حمايت سياسي و اقتصادي از رئيس جمهور افغانستان پرداخت. مقامات هندي به شدت نگران روي كار آمدن طالبان هستند و به همين دليل به روند مصالحه و شوراي عالي صلح با شك و ترديد مي‌نگرند. كنفرانس بن دوم که قرار است در ماه دسامبر در آلمان برگزار شود يكي از مفاد آن مصالحه با طالبان است.
7-‌‌ بعيد نيست در كنار ساير اهداف سفر، قدرت گيري مجدد طالبان، نگراني كلي هند از روند مصالحه با طالبان و رايزني با كرزي در زماني كه دستورالعمل كنفرانس بن دوم تهيه مي‌شود، سينگ را به كابل كشانده باشد.

8-‌ اما مهمتر از همه پاكستان از راه‌هاي گوناگون در تلاش است تا نقش و جايگاه خود را در معادلات افغانستان حفظ كند و هند نگران از سقوط مجدد افغانستان در كام پاكستان بوده و به همین خاطر به ديپلماسي كمك‌هاي ميلياردي روي آورده است.

 به نظر می‌رسد این اهداف پیامدهایی نیز در پی خواهد داشت که مهمترین آن گسترش موج جدیدی از ناامنی‌ها و خشونت‌ها از سوی طالبان و القاعده در افغانستان و پاکستان بوده و بازی سیاسی جدیدی را در منطقه رونما خواهد کرد. اعلام کمک 500 میلیون دلاری هند به افغانستان نیز در راستای جلوگیری از گسترش روابط کابل- اسلام آباد صورت می‌گیرد و پاکستان چاره‌ای ندارد جز این‌که در این برهه زمانی به بهبود روابط با روسیه بپردازد و به گسترش همکاری‌ها به چین روی آورد.