لازمه گرفتن حقابه از افغانستان دیپلماسی قاطع و منسجم است

گفت‌و‌گو با اسماعیل باقری، کارشناس مسائل افغانستان درباره چالش هیدروپلتیک ایران و طالبان

تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۴۰۳ - ۰۵:۰۰

طالبان نمی‌گویند که حقابه ایران را نمی‌دهند و در زبان خود را پایبند نشان می‌دهد، اما در عمل متعهد نیستند و باید توجه کنیم تحویل حقابه ایران شاخص مهمی برای سنجش تعهدات هیئت حاکمه سرپرستی افغانستان است.

آزاده سادات عطار

جوان آنلاین: اردیبهشت سال جاری، فاز جدید سد پاشدان روی رودخانه هریرود و در بالا دست سد دوستی افتتاح شد. در هفته‌های اخیر، مقامات ایران به طور ویژه در واکنش به ساخت و آبگیری این سد به طالبان اعتراض کرده‌اند که یک‌بار دیگر یادآور بحران تأمین آب در راستای سدسازی‌های گسترده در منطقه است. پایگاه خبری – تحلیلی «جوان» در گفت‌و‌گو با اسماعیل باقری، کارشناس مسائل افغانستان ابعاد این موضوع را مورد توجه قرار داده است:

ریشه بحران کنونی در تأمین حقابه ایران از افغانستان که به ویژه در برخورداری هموطنان استان‌های شرقی از آب مورد نیاز حائز اهمیت است را چطور می‌بینید؟

مسئله تأمین آب، در همه ادوار تاریخی و نظام‌های سیاسی یکی از چالش‌ها میان تهران و کابل بوده که به نوعی انگلیسی‌ها عامل اصلی به وجود آمدن این اختلاف بودند. در دوره توافق یا معاهده پاریس که عملاً بخش‌هایی از ایران در شرق (ولایت هرات در آن روز شامل بخشی از دو استان فعلی فراه و نیمروز) جدا شد. طبق معاهده هیرمند که در سال ۱۳۵۱ به امضای طرفین رسید، قرار شد ۲۶متر مکعب بر ثانیه از آب هیرمند یعنی ۸۵۰میلیون متر مکعب در سال وارد تالاب هامون شود. قرار شد دستگاه سنجش آب نیز از دهراود در خروجی سدکجکی مورد توجه باشد و طبق معاهده هیرمند بعد از سد کجکی، طرف افغانستانی سدی یا کانال و نهری ایجاد نکند که عملاً این مسئله رعایت نشده است و اکنون بیش از ۱۰۰ انحراف آبی ایجاد شده است. به دلیل تغییر نظام‌های سیاسی و بی‌ثباتی، جنگ و ناامنی در افغانستان و نیز مداخلات خارجی، تحقق این امر یعنی حقابه هامون از رود هیرمند، چندان پیگیری نمی‌شد و عمدتاً آب‌ها در فصول بارانی و سیلاب‌ها و در یک کلام، آب‌های اضافی به عنوان حقابه محسوب می‌شد. در دوران اشرف غنی، اقداماتی مانند احداث سد و انحراف آب تشدید شد. سه تا چهار سد احداث شد که سد کمال‌خان که پایه مطالعات آن به سال ۱۹۳۶ برمی‌گردد هم از جمله همین موارد هستند. مطالعه و ایجاد سد‌های دیگر روی رود‌هایی که در حوزه آبی هیرمند قرار دارد، ادامه دارد و همه تلاش حکومت طالبان برای مهار آب‌های خروجی و بهره‌برداری سیاسی از آن است و به همین دلیل انحراف آب از سدکمال‌خان به گودزره را عملی می‌کنند. هرچند قبلاً این مسئله تکذیب می‌شد، حالا دیگر تکذیب هم نمی‌کنند و مسئله انحراف آب، علنی شده است. در اینجا نقش امریکا و کشور‌های متحد به آن مشهود است که به این مسئله در افغانستان دامن زده‌اند. در آمودریا هم امریکا مداخله می‌کند و رقابت‌ها با روسیه و چین و آسیای مرکزی در جریان است که برای ازبکستان و ترکمنستان مسئله‌ساز شده است.

به طور ویژه این موضوع درباره سد پاشدان چگونه‌است؟

درباره این سد باید گفت، با توجه به اینکه ما درباره هریرود معاهده نداریم، اما هریرود جزء حوزه‌های آبی مشترک و فراسرزمینی است و قواعد بین‌المللی در این خصوص باید مدنظر حکومت طالبان باشد، منتها آنان به این قوانین بی‌اعتنا هستند و عملاً سیاست‌های قبلی مهار آب ادامه دارد و البته طالبان نمی‌گویند که حقابه را نمی‌دهند. طالبان در برابر معاهده هیرمند، در زبان خود را پایبند نشان می‌دهد، اما در عمل متعهد نیست، همانطور که شهید امیرعبداللهیان وزیر خارجه فقید هم به آن اشاره داشت، تحویل حقابه ایران شاخص مهمی برای سنجش تعهدات هیئت حاکمه سرپرستی افغانستان است. موضوع حقابه از جنبه دیگری هم اهمیت دارد که به جابه‌جایی جمعیتی هم دامن خواهد زد. در عین حال از موضوع مهاجرت هم نباید غفلت کرد. به همین دلیل باید با تنظیم سیاستی منسجم و با اقتدار، در جهت تأمین آن اقدام شود.

درباره سد دوستی چه آینده‌ای را می‌توان تصور کرد؟

در واقع یکی از ابزار‌های قدرت افغانستان، آب است که در پنج‌حوزه آمودریا و کوکچه رود در استان بدخشان، حوزه آبی شمال، رود کابل، مرغاب و هریرود و رود هیرمند نمود پیدا کرده است. بیش از ۹۰ درصد رود هریرود از بلندی‌های پامیر و به ویژه کوه‌بابا در لعل و سرجنگل است که از شرق استان غور سرازیر می‌شود و بعد از طی کردن ۵۰۰ تا ۶۰۰ کیلومتر به مرز ایران می‌رسد. باوجود سد پاشدان، آب سد دوستی هم به شدت کاهش می‌یابد و فقط آب رود‌های فصلی وکوچک باقی می‌ماند که آنها هم کفاف کشاورزی و آشامیدن را نمی‌دهند.

به نقش امریکا اشاره کردید. آیا کشور‌های دیگری هم در سدسازی به افغانستان کمک کرده‌اند؟

این طرح، طرح کلانی است. در مقاطع مختلف، نقش کشور‌های مختلفی را در این زمینه می‌بینیم که از لحاظ مالی یا مهندسی مشارکت کرده‌اند. علاوه بر امریکا، هند و کره در دولت‌های قبل در این زمینه ایفای نقش داشته‌اند و جمهوری آذربایجان و ترکیه در ساخت سدپاشدان همکاری کرده‌اند. اما همانطور که گفتم، کارگردان اصلی امریکایی‌ها هستند و به نوعی تفکر و حتی عناصر وابسته به صهیونیست‌ها دخیل بوده‌اند. در یک نگاه بدبینانه تلاش این است: «آنقدر آب ندهیم تا مناطق مرزی خالی‌السکنه شوند و به دلیل تغییر پوشش گیاهی با سیستان در کشور افغانستان متفاوت باشند.

در مجموع، آنچه رخ می‌دهد جنایت زیست‌محیطی است چراکه آب شیرین به سمت گودزره (شوره‌زار در استان نیمروز) منحرف شده و باعث می‌شود تا زمین‌ها به مرور به شوره‌زار بیشتر تبدیل شوند به این ترتیب، امکان کشاورزی در آنها نخواهد بود که این روند هم برای ایران و هم برای افغانستان و پاکستان عواقب زیست‌محیطی در پی خواهد داشت.

نقش دستگاه دیپلماسی در واکنش به این سدسازی‌ها چگونه باید باشد. اساساً نقش آن را تاکنون چطور ارزیابی می‌کنید؟

در این زمینه چند نکته وجود دارد که باید مورد توجه باشد:

- مدیریت آب‌های روان و آبخیزداری و احداث بند و سیلاب در استان سیستان و بلوچستان مدنظر باشد

- همچنین انتقال آب دریای عمان و شیرین‌سازی آن برای مصارف کشاورزی و صنعتی و آشامیدنی مدنظر باشد.

- استفاده از قوانین بین‌المللی حقوق آب‌های فراسرزمینی و رجوع به مراجع قانونی جهانی در این خصوص

- همچنین ایران باید در سطح ملی و بین‌المللی تلاش کند تا از طریق دیپلماسی فعال و همکاری‌های منطقه‌ای، راه‌حلی پایدار و عادلانه برای این موضوع پیدا کند. در غیر این صورت، این اختلال می‌تواند به یک بحران آب جدی تبدیل شود که پیامد‌های آن تا سال‌های آینده باقی خواهد ماند؛ لذا تأکید بر مسئله زیست‌محیطی تالاب‌های هامون‌های صابری، پوزک و هیرمند نیز موضوعی مهم است.

- گفت‌و‌گو و برگزاری جلسات و هم‌اندیشی با طرف افغانستانی در جهت پایبندی عملی به معاهده هیرمند و حقوق آبی هریرود

- گفت‌و‌گو درباره تأثیرات مخرب زیست‌محیطی انتقال حقابه هامون به شوره‌زار گودزره و نیز اثرات مخرب آن بر نیمروز

- نکته آخر اینکه باید مقامات طالبان را به این مسئله توجه داد، ایران از بدو انقلاب اسلامی و در طول ۴۵سال گذشته و در مقاطع مختلف از مردم افغانستان حمایت کرده و این از رسم همسایگی به دور است که با اهداف سیاسی، آب اضافی سدکمال‌خان به شوره‌زار منحرف شود یا ورودی آب هریرود به سد دوستی بند شود و این در حالی است که هم اکنون بیش از ۶میلیون نفر افغانستانی اعم از قانونی و غیرقانونی از بیشتر تسهیلات آب و برق و... استفاده کرده و در همزیستی با مردم ایران در شهر‌ها و روستا‌های مختلف ایران کار و زندگی می‌کنند؛ لذا در این خصوص نیز باید دیپلماسی ایران فعال شده و دنبال راهبرد اساسی و عملی باشد و از مصلحت‌اندیشی و ملاحظه‌کاری خوش‌بینانه دوری کند. یکی اینکه ما همواره درگیر ملاحظات و مصلحت‌اندیشی بوده‌ایم و چنین رویکردی مشکل‌ساز است.

البته باید رویکرد حساب شده و دقیق مدنظر دستگاه‌های سیاستگذار باشد. نباید موضوع حقابه به ابزاری برای جنجال در رسانه‌ها تبدیل شود، بلکه باید در عرصه دیپلماسی مورد پیگیری قرار گیرد.

اقدام ویژه دیپلماتیکی را پیشنهاد می‌دهید؟

متأسفانه بی‌توجه بودن مجامع بین‌المللی، به شکل‌گیری وضعیت کنونی دامن زده است. باید در مجامع بین‌المللی و طبق کنوانسیون مناطق حفاظت شده جهانی موسوم به تالاب‌های بین‌المللی که در یونسکو هم ثبت شده، اقدام کنیم. هامون جزء ذخیره‌گاه و پناهگاه حیات وحش و طبق کنوانسیون تالاب‌های بین‌المللی از مناطق ثبت شده است، اگر آسیب ببیند به نوعی کل منطقه آسیب می‌بیند. وضعیت کنونی، «نظریه بال پروانه» را به ذهن متبادر می‌کند که اگر پروانه‌ای در یک نقطه از جهان بال بزند، می‌تواند در نقطه‌ای دیگر یک جریان هوایی (طوفان و گردباد) را ایجاد کند که می‌تواند اثرات زیادی بر جای بگذارد. همین حالا هم اثرات مخرب این تحولات مشهود است. باد‌های ۱۲۰ روزه، به ۱۸۰ روزه تبدیل شده است و اگر روند ندادن حقابه به همین ترتیب ادامه یابد، بیش از گذشته اثرات مخرب آن محیط‌زیست و مردم منطقه را متأثر خواهد کرد.

منبع: روزنامه جوان

https://www.javanonline.ir/fa/news/1277307/
https://www.javanonline.ir/005MHj

پشت پرده تحصن ها در منطقه لسبیله کراچی پاکستان

طنین سنتر

کد خبر: ۲۳۴۳

۱۴ دی ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۷

نویسنده :اسماعیل باقری کارشناس ارشد مسائل افغانستان و پاکستان

اهل سنت و جماعت پاکستان( سپاه صحابه سابق) در منطقه لسبیله کراچی تحصن خود را آغاز کرد. این تحصن پس از توافقنامه صلح در منطقه کورام در شمال غرب پاکستان صورت می‌گیرد.
مولوی اورنگزیب فاروقی؛ رئیس اهل سنت و جماعت در شهر کراچی گفت: این تحصن در حمایت از اهل سنت و جماعت در منطقه کورام است و هدف ما عملیات نظامی ارتش در کورام بالا ( منطقه شیعه نشین ) و جمع آوری سلاح و مهمات از این منطقه است.
حامیان متعلق به ایران در این منطقه حضور دارند و ما خواهان پاکسازی این منطقه از عوامل ایران هستیم.
اورنگزیب فاروقی افزود: دو سوم جمعیت منطقه کورام متعلق به اهل سنت و جماعت است و همیشه سنی‌ها در این منطقه مظلوم بوده‌اند.


پی‌نوشت:
متاسفانه دولت و ارتش پاکستان به همراه گروه‌های مذهبی- افراطی اهل سنت، کمر به کوچاندن و حذف شیعیان پاراچنار کرده‌اند. صلح اخیری هم که با هدف خلع سلاح شیعیان صورت گرفت، موجب قطع حملات گروه‌های تکفیری نخواهد شد.
منطقه کورام که در مرز با استان خوست افغانستان و در نزدیکی ننگرها و پکتیا است، مامن گروه‌های تروریستی متعدد است و طالبان پاکستان و طالبان افغانستان در نوعی اتحاد نانوشته، به دنبال گرفتن سرزمین شیعیان در این مناطق هستند.
در طول سال‌ها و به ویژه ماه‌های گذشته، بارها حملات تروریستی و مستقیم و حتی پرتاب راکت و خمپاره از سوی گروه‌های تروریستی نظیر تی‌تی‌پی، لشکر طیبه، سپاه صحابه، داعش و... بوده است. کسی نیست به این دولت شبیه به اردوغان در پاکستان بگوید چه کسی پاراچنار را محاصره کرده و اتوبوس کدام طیف از مردم منفجر شده است.
الان هم امثال مولوی فاروقی با اخذ پول در کراچی دست به تحصن زده و مدعی است دو سوم پاراچنار سنی است. سنی‌هایی که با هدف پیدا کردن کار و سرپناه و گاهاً اجاره خانه، وارد پاراچنار شدند و اکنون ادعای سرزمین دارند.

لینک کوتاه: tanincenter.ir/0000bn

طالبان و تحولات سوریه

۱۰ دی ۱۴۰۳
در عصر کنونی، به دلایل متعدد تحولات غرب آسیا (سوریه، لبنان، غزه و فلسطین و...) هم از تحولات افغانستان تاثیرپذیر و هم بر آن اثرگذار است. ارتباط ایدئولوژیک میان طالبان و هیئت تحریرالشام یکی از دلایلی است که عده ای معتقدند طالبان خود را با این گروه همسو می‌بیند. طالبان در افغانستان از دستاوردهای سیاسی و نظامی هیئت تحریر شام در سوریه استقبال کرده و ابراز امیدواری کرده که این تحولات به تأسیس یک «حکومت اسلامی» در سوریه منجر شود.هرچند افغانستان و سوریه داستانی مشابه دارند و هر دو در روز یک‌شنبه سقوط کردند، هر دو در ۱۱ روز تصرف شدند و رهبران هر دو کشور فرار کردند؛ اما طالبان به تعبیری پس از چهار دهه مبارزه با اشغالگران شوروی سابق و سپس نیروهای آمریکایی، آمریکا را وادار به مذاکره مستقیم با طالبان، امضای توافقنامه دوحه و سپس خروج از افغانستان کردند؛ اما قصه تحریرالشام در سوریه جداست. به لحاظ مشی سیاسی و نوع حکومت‌داری، حکومت‌داری طالبان بر اساس اجرای شریعت، حکومت انحصاری در قلمرو افغانستان، براساس فقه حنفی و عدم وابستگی به بیگانگان و حمایت از مردم مظلوم غزه و فلسطین است، اما مشی حکومت‌داری تحریرالشام، سلفی‌گری و عدم استقلال سیاسی و تشکیل حکومت ضعیف و عدم دشمنی با رژیم صهیونیستی است.

نویسنده :اسماعیل باقری کارشناس ارشد مسائل افغانستان و پاکستان

«تحریرالشام» که به طور کامل به عنوان «هیئة تحریر الشام» شناخته می‌شود، گروه مسلح در سوریه است که در سال ۱۳۹۶ با ادغام چندین گروه مسلح دیگر، از جمله «جبهه‌النصره»، تشکیل شد. جبهه‌النصره که خود شاخه‌ای از القاعده در سوریه بود، در سال‌های گذشته برای فاصله گرفتن از القاعده و جلب حمایت‌های بیشتر داخلی و بین‌المللی، تغییراتی در نام و ساختار خود ایجاد کرد.
ارتباط ایدئولوژیک میان طالبان و هیئت تحریرالشام یکی از دلایلی است که عده‌ای معتقدند طالبان خود را با این گروه همسو می‌بیند. با تصرف دمشق توسط مسلحین تحریرالشام، مواضع رسمی اکثر کشور‌های اسلامی محور مقاومت، اعلام نگرانی از تحولات و عدم حمایت صریح از مسلحین بوده، اما حکومت طالبان از معدود دولت‌های منطقه بود که در کنار ترکیه و کشور‌های عربی (قطر، عربستان، امارات) بلافاصله خرسندی خود از سقوط دولت بشار اسد و روی کار آمدن تحریرالشام را ابراز داشت. در بیانیه وزارت خارجه طالبان با اظهار امیدواری برای «ایجاد یک حکومت اسلامی مستقل و خدمات‌محور» چنین ذکر شده بود که «پایتخت دمشق اکنون تحت کنترل مردم سوریه و تحت رهبری هیئة تحریرالشام قرار گرفته است. ما امیدواریم که مراحل باقی‌مانده به گونه‌ای مؤثر مدیریت شود تا یک نظام حکومتی صلح‌آمیز، متحد و باثبات ایجاد شود.»
لذا حکومت طالبان در افغانستان از دستاورد‌های سیاسی و نظامی هیئت تحریر شام در سوریه استقبال کرده و ابراز امیدواری کرده که این تحولات به تأسیس یک «حکومت اسلامی» در سوریه منجر شود.
امیرخان متقی سرپرست وزارت امور خارجه افغانستان در گفتگوی تلفنی با «اسعد الشیبانی» وزیر امور خارجه منصوب‌شده توسط «ابومحمد الجولانی» سرکرده تحریر الشام در سوریه، پیروزی آنان را تبریک گفت و برای مردم سوریه و رهبری جدید آرزوی خیر و ثبات کرد. امیرخان متقی بر حمایت کشورش از اقدامات دولت جدید سوریه که به نفع مردم سوریه باشد، تأکید کرد. متقی در این گفتگو با تأکید بر اهمیت «عفو عمومی» به‌عنوان ابزاری کلیدی برای برقراری صلح و ثبات در سوریه، خاطرنشان کرد که اصول حکومت‌داری خوب می‌تواند به تقویت اعتماد عمومی و همکاری‌های ملی کمک کند.
پر واضح است که در عصر کنونی، به دلایل متعدد تحولات غرب آسیا (سوریه، لبنان، غزه و فلسطین و...) هم از تحولات افغانستان تاثیرپذیر و هم بر آن اثرگذار است. فارغ از پیوند‌های ایدئولوژیکی و مذهبی، مهمترین عامل اثرگذار بر تاثیرپذیری و تاثیرگذاری تحولات غرب آسیا بر افغانستان و بالعکس؛ نقش بازیگران فرامنطقه‌ای به‌ویژه آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن ازجمله ترکیه و قطر است. موضوع شکل‌گیری گروه‌های سلفی- تکفیری، داعش و القاعده، جبهه‌النصره و تحریرالشام و...، در منطقه شامات (عراق و سوریه)، همواره با هدف مقابله با محور مقاومت و تامین و تضمین امنیت رژیم صهیونیستی اسرائیل صورت گرفته است و به همین جهت نیز نقش آمریکا و بازیگران نیابتی آن در ایجاد و تجهیز و تسلیح گروه‌های سلفی- تکفیری نظیر داعش، احرار الشام و جبهه‌النصره پررنگ بوده است. تلاش این بازیگران معاند برای براندازی حکومت بشار اسد نیز در راستای قطع بازوی محور مقاومت و تامین امنیت رژیم کودک‌کش تل آویو بود.
هرچند افغانستان و سوریه داستانی مشابه دارند و هر دو در روز یک‌شنبه سقوط کردند، هر دو در ۱۱ روز تصرف شدند و رهبران هر دو کشور فرار کردند؛ اما طالبان به تعبیری پس از چهار دهه مبارزه با اشغالگران شوروی سابق و سپس نیرو‌های آمریکایی، آمریکا را وادار به مذاکره مستقیم با طالبان، امضای توافقنامه دوحه و سپس خروج از افغانستان کردند؛ اما قصه تحریرالشام در سوریه جداست. این آمریکا، رژیم صهیونیستی و متحدان منطقه‌ای آن به ویژه ترکیه و قطر بودند که با عملیات روانی و رسانه‌ای گسترده، اذهان مردم را نسبت به حکومت بشار اسد بیش از پیش بدبین ساختند و تحریم‌های آمریکا (تحریم سزار) و غارت دارایی‌های آن توسط واشنگتن و از همه مهمتر حمایت و تسلیح گسترده مسلحین، موجبات سقوط حکومت بشار اسد را فراهم ساختند؛ لذا اگر در افغانستان، نقش طالبان در به قدرت رسیدن دوباره محوری بود؛ در سوریه حمایت‌های بیگانگانِ مداخله‌گر به ویژه ترکیه، آمریکا و رژیم صهیونیستی برجسته‌تر بود. به همین جهت نیز دیدار‌های کشور‌های منطقه (وزیر خارجه ترکیه، عراق، قطر، اردن و...) با محمد جولانی در سوریه صورت می‌پذیرد و دیپلمات‌های آمریکایی، انگلیسی و آلمانی نیز برای دیدار با سرکرده تحریرالشام به‌عنوان گروهی که در سوریه برگ برنده را در دست دارد، صف کشیده‌اند.
واقعیت این است که با به قدرت رسیدن مجدد طالبان و تصرف کابل توسط آنان، بسیاری از گروه‌های اسلام‌گرا در کشور‌های منطقه از جمله سوریه به ویژه جبهه النصره ابراز شادمانی کردند؛ اما به لحاظ مشی سیاسی و نوع حکومت‌داری، حکومت‌داری طالبان بر اساس اجرای شریعت، حکومت انحصاری در قلمرو افغانستان، براساس فقه حنفی و عدم وابستگی به بیگانگان و حمایت از مردم مظلوم غزه و فلسطین است، اما مشی حکومت‌داری تحریرالشام، سلفی‌گری و عدم استقلال سیاسی و تشکیل حکومت ضعیف و عدم دشمنی با رژیم صهیونیستی است.
در حالی پاداش ده میلیون دلاری ابومحمد جولانی توسط آمریکا بخشیده (یا تعلیق) می‌شود که به این کشور و منافع استراتژیک آن در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی، پایبند بوده و اقداماتی انجام ندهد که منافع واشنگتن به خطر بیافتد. در پایان باید گفت مردم سوریه با وجود مداخلات خارجی و تعدد گروه‌های معارض، سال‌ها جزو محور مقاومت بوده و این امکان که سرکرده مسلحین (جولانی)، بتواند حکومت باثباتی در سوریه تشکیل دهد، بسیار بعید به نظر می‌رسد. آمریکا و متحدانشان تلاش می‌کنند برای تثبیت اشغال سوریه، با ایجاد جنگ مذهبی، سلفی‌ها را به جان علویان و شیعیان انداخته و در چنین وضعیتی می‌توانند زمینه مداخلات در سایر حوزه‌ها و کشور‌ها را فراهم کنند.

لینک کوتاه: tanincenter.ir/0000bi

دلایل تنش‌های اخیر میان پاکستان و افغانستان

۱۳ دی ۱۴۰۳

نویسنده :اسماعیل باقری کارشناس ارشد مسائل افغانستان و پاکستان
هرچند که چنین تصور می‌شد با به قدرت رسیدن مجدد طالبان در افغانستان، عمق استراتژیک پاکستان در مقابل تهدیدات احتمالی هند افزایش خواهد یافت و عملاً حکومتِ دوم طالبان نوعی دستاورد برای مقامات اسلام‌آباد خواهد بود، اما تحولات امنیتی در طول سه سال و چند ماه گذشته نشان داد که نه تنها روابط پاکستان با افغانستان استراتژیک نشده، بلکه بر میزان بی‌اعتمادی طرفین نسبت به یکدیگر و سطح و دامنه اختلافات افزوده شده است. از طرفی این احتمال هم وجود دارد که نوعی ناامنی و درگیری مدیریت شده بین پاکستان و حکومت طالبان، توسط دست‌های خارجی طراحی شده باشد، تا با ایجاد ناامنی، شیعیان منطقه کُورام یا کُرم که مرکز آن شهر پاراچنار است را ناآرام ساخته و عملا موجب کوچاندن و پراکنده شدن شیعیان این منطقه شود. درواقع حمله هوایی پاکستان به استان پکتیکا و اردوکشی طالبان در مرز پکتیکا با پاراچنار و ناامن کردن این مناطق؛ موضوعی مهندسی شده به نظر می‌رسد.

از بدو استقلال پاکستان در سال1326 ه.ش تاکنون، مناسبات دوجانبه افغانستان با پاکستان همواره دستخوش فراز و نشیب بوده است. تجربه روابط سیاسی این دور کشور همسایه، به دلیل اختلاف مرزی «دیورند» عمدتاً واگرايانه بوده است. هرچند در حکومت اول طالبان در 1375، پاکستان جزو سه کشوری بود که به همراه عربستان سعودی و امارات متحده عربی، حکومت موسوم به «امارت اسلامی افغانستان» به رسمیت شناختند؛ اما در همان زمان نیز ملاعمر رهبر طالبان، حاضر نشد تا مرز دیورند را به رسمیت بشناسد.
در دوره 20 سال حکومت موسوم به «جمهوری اسلامی افغانستان» یعنی در دولت های حامد کرزی و اشرف غنی نیز اختلافات بر سر دیورند همواره تداوم داشته است. افغانستان در دوره جمهوریت نیز با طرح پاکستان برای انجام حصارکشی‌های مرزی و ایجاد پاسگاه، مخالفت می‌کرد و مدعی بود که با نصب سیم خاردار و حصارکشی در مرز نمی‌تواند جلو تروریسم را بگیرد. دولت کابل همان زمان نیز، اتهامات پاکستان در خصوص حضور ترورییسم در خاک افغانستان را رد می‌کرد. در واقع افغانستانی‌ها معتقد بودند که پاکستان با حصارکشی در مناطق مرزی، بیش از آن که به دنبال امنیت باشد، به دنبال تثبیت «خط دیورند» است. افغان‌ها معتقدند خط دیورند که در سال 1893 تعیین شد، توسط یک انگلیسی به نام «مورتیمور دیورند» است که بخشی وسیع از سرزمین افغانستان را با این خط جدا کرده و موجب اختلافات مرزی امروزی میان پاکستان و افغانستان شده است.
اما دولت پاکستان، از همان زمان ادعا می‌کرد که جامعه بین‌المللی خط مرزی دیورند را به عنوان مرز بین‌المللی بین دو کشور به رسمیت می‌شناسد و تنها هدفش از نصب سیم‌خاردار در مرز 2500 کیلومتری، جلوگیری از نفوذ عناصر تروریستی به پاکستان بوده است. اکنون که حکومت در افغانستان از 24 مرداد 1400 به دست رهبران طالبان افتاده است، اختلافات مرزی و سیاسی اسلام‌آباد با کابل، تداوم یافته است.
هرچند که چنین تصور می‌شد با به قدرت رسیدن مجدد طالبان در افغانستان، عمق استراتژیک پاکستان در مقابل تهدیدات احتمالی هند افزایش خواهد یافت و عملا حکومتِ دوم طالبان نوعی دستاورد برای مقامات اسلام‌آباد خواهد بود، اما تحولات امنیتی در طول سه سال و چند ماه گذشته نشان داد که نه تنها روابط پاکستان با افغانستان استراتژیک نشده، بلکه بر میزان بی‌اعتمادی طرفین نسبت به یکدیگر و سطح و دامنه اختلافات افزوده شده است. به ویژه این خبر که «جنگنده‌های ارتش پاکستان شامگاه سه‌شنبه 4 دی سال‌جاری، مناطق مرزی شهرستان «برمل» در ولایت پکتیکا را بمباران کردند.»، افکار عمومی منطقه به ویژه مردم افغانستان و پاکستان را دچار شوک کرد و نگرانی‌ها درباره وضعیت امنیتی در مرزهای افغانستان و پاکستان را افزایش داد. در حالی که همان روز «محمد صادق» نماینده ویژه پاکستان در امور افغانستان به کابل رفته بود تا با مقام‌های حکومت طالبان پیرامون حل چالش‌ها میان کابل و اسلام‌آباد گفت‌وگو کند. مقام‌های پاکستانی مدعی‌اند که افغانستان میزبان هزاران طالبان پاکستانی در نزدیکی این مرز است و حکومت طالبان به آن‌ها پناه داده است. اما مقام‌های حکومت طالبان بارها این موضوع را رد کرده‌اند.
بدون شک مشکلات مرزي افغانستان و پاکستان در خصوص خط مرزي دیورند، یک پارامتر و متغیر موثر در بروز اختلافات سیاسی و تنش‌های مرزی بین افغانستان و پاکستان است؛ اما عامل اساسی که به نوعی تداوم‌بخشِ این تنش‌های مرزی و حمله عناصر تی‌تی‌پی(تحریک طالبان پاکستان) به نظامیان مرزی پاکستان است؛ مداخلات پنهان و آشکار سرویس‌های جاسوسی- اطلاعاتی آمریکا، انگلیسف رژیم صهیونیستی اسرائیل و سایر متحدان منطقه‌ای آمریکا است. یکی از اهداف کلان و راهبردی آمریکا و غرب، ایجاد تغییرات ژئوپلتیکی در غرب آسیا(خاورمیانه) و مناطق پیرامونی آن است. افزایش تحرکات تروریستی تحریک طالبان پاکستان و گروه تجزیه‌طلب بلوچ تحت عنوان ارتش آزاد بلوچستان در پاکستان و گروهک‌های تروریستی جیش‌الظلم، جندالشیطان و انصارالفرقان در ایران، حاصل مداخلات، حمایت‌ها و طراحی‌های مزدوران شبکه‌های جاسوسی کشورهای متخاصم است و به همین دلیل بایسته است کشورهای منطقه به ویژه افغانستان و پاکستان، در مورد ماهیت و ریشه تنش‌های مرزی و اختلافات سیاسی، با همدیگر گفتگو کرده و از تشدید تنش‌ها در منطقه که به ضرر مردم و نفع کشورهای معاند است، اجتناب کنند.
علاوه بر خط مرزی دیورند، اختلاف پاکستان و افغانستان در مورد تحریک طالبان پاکستان، اخراج مهاجرین افغانستان از پاکستان، ترس اسلام آباد از حضور و نفوذ هند در افغانستان، مساله پشتونستان بزرگ و موضوع پیوستگی قومی- مذهبی پشتون‌ها در افغانستان و پاکستان، تداوم و پیوستگی ایدئولوژیکی طالبان افغانستان و طالبان پاکستان، از جمله مهم‌ترین چالش‌های تأثیرگذار بر روابط پاکستان و حکومت طالبان محسوب می‌شوند.
فارغ از اختلافات مرزی بر سر دیورند که حاصل فتنه‌انگیزی انگلیسی‌ها و البته اختلافات شدید قومی میان پشتون درانی، غلجایی و آفریدی و... بود؛ به نظر می‌رسد برخی اختلافات و تنش‌های مرزی با اهداف خاصی صورت می‌گیرد که نمونه این ناامنی‌ها را می‌توان در حمله به پاراچنار و منطقه کورام توسط تروریست‌های تکفیری مشاهده کرد. دولت پاکستان که نسبت به کشته شدن نظامیانش در پاسگاه مرزی حساس است و در مقابل آن، دست به حملات هوایی در جنوب افغانستان استان پکتیکا می‌کند؛ اما در خصوص حمله مسلحین تکفیری به شیعیان پاراچنار، سهل‌انگار و بی‌توجه است.
حتی دولت ایالتی خیبرپختونخواه و «علی امین گنداپور»، سروزیر آن، راه‌حل پایان این حملات و ایجاد صلح را خلع سلاح شیعیان پاراچنار عنوان کرده بود؛ در حالی مردم این منطقه برای دفاع از خود دست به اسلحه برده‌اند. لذا این احتمال هم وجود دارد که نوعی ناامنی و درگیری مدیریت شده بین پاکستان و حکومت طالبان، توسط دست‌های خارجی طراحی شده باشد، تا با ایجاد ناامنی، شیعیان منطقه کُورام یا کُرم که مرکز آن شهر پاراچنار است را ناآرام ساخته و عملا موجب کوچاندن و پراکنده شدن شیعیان این منطقه شود. درواقع حمله هوایی پاکستان به استان پکتیکا و اردوکشی طالبان در مرز پکتیکا با پاراچنار و ناامن کردن این مناطق؛ موضوعی مهندسی شده به نظر می‌رسد.

لینک کوتاه: tanincenter.ir/0000bm
https://tanincenter.ir/fa/news/2342/

تحریرالشام «طالبان دوم» نیست / کریدور هوایی انتقال تروریست‌ها از افغانستان به سوریه

مصاحبه

گفتگو با کارشناس مسائل افغانستان

شنبه 24 آذر 1403

تحریرالشام «طالبان دوم» نیست / کریدور هوایی انتقال تروریست‌ها از افغانستان به سوریه

Zoom In Font Zoom Out Font

به لحاظ ایدئولوژی، بین طالبان و تحریرالشام پیوندهایی وجود دارد، اما اینطور نیست که طالبان با اطلاع و اطمینان کامل از گروه‌های تروریستی در سوریه حمایت کرده باشد.

الوقت- در حالی که با تصرف دمشق توسط مسلحین سوری، مواضع رسمی اکثر کشورهای اسلامی محدود به اعلام نگرانی از تحولات و درخواست برقراری آرامش و در واقع عدم حمایت صریح از مسلحین بوده، حکومت طالبان از معدود دولت‌های منطقه بوده که در کنار ترکیه و رژیم صهیونیستی بلافاصله خرسندی خود از سقوط دولت بشار اسد و روی کار آمدن تحریرالشام را ابراز داشت.

در بیانیه وزارت خارجه طالبان با اظهار امیدواری برای "ایجاد یک جکومت اسلامی مستقل و خدمات‌محور" اینطور گفته شده بود که: «پایتخت دمشق اکنون تحت کنترل مردم سوریه و تحت رهبری «هیئة تحریرالشام» قرار گرفته است. ما امیدواریم که مراحل باقی‌مانده به گونه‌ای مؤثر مدیریت شود تا یک نظام حکومتی صلح‌آمیز، متحد و باثبات ایجاد شود.»

این اعلام حمایت شتابزده در حالی است که پیشتر نیز تصاویری از اهتزار پرچم طالبان در دست مسلحین سوری بعد از تصرف شهر حلب در رسانه‌ها منتشر شده بود. در همین ارتباط پایگاه تحلیلی الوقت به منظور بررسی موضوع احتمال پیوندهای ایدئولوژیک و قرابت معنا در مفاهیم «جهاد» و «سلفی گری» میان طالبان و گروه سلفی تحریر الشام با «اسماعیل باقری»کارشناس مسائل افغانستان به گفت وگو پرداخته است.

تحریرالشام «طالبان دوم» نیست!

باقری در ابتدا به ضرورت ارائه روایتی درست از ادعای پیوندهای ایدئولوژیک و سیاسی میان طالبان و تحریر الشام تاکید کرد و اظهار داشت: باید گفت همزمان با حمله معارضین مسلح بویژه تحریرالشام به حلب و سقوط این شهر مهم اقتصادی و ژئوپلیتیکی، اعضا و هواداران طالبان، با جهادی نامیدن گروه‌های مسلح در حملات به مناطق تحت کنترل دولت مرکزی، به نوعی از آن حمایت کرده و برخی از طرفداران طالبان نیز ضمن حمایت، به آنان نوید پیروزی دادند و متن‌هایی در جهت دادن روحیه نیز منتشر کردند. اما واقعیت این است که نمی‌توان تنها با یک مقاله، تبریک، انتشار چند پیام، با قطعیت بیشتری عنوان کرد که بین طالبان و تحریرالشام پیوندهای ناگسستنی وجود دارد. هرچند که مطالب فوق از یک دیدگاهی درست است و حمایت‌هابی از سوی عناصر طالبان و نشریه «المرصاد» وابسته با گفتمان طالبانیستی صورت گرفت و گروه‌های تروریستی تحریرالشام، جبهه‌النصره و... را جهادی خواند، اما باید گفت ادبیاتی که اخیرا در این باره عنوان و بزرگنمایی می‌شود، با اهداف خاصی صورت مي‌گيرد؛ لذا دو روایت مهم در این خصوص وجود دارد.

روایت اول مدعی است هم پیوندهای ایدئولوژیکی، سیاسی و نظامی بین طالبان و تحریرالشام وجود دارد و هم طالبان در حمایت از تحریرالشام در کنار قدرت‌های سلطه‌گر نظیر آمریکا، انگلیس، ترکیه، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و حتی رژیم صهیونیستی قرار داشته است‌. همچنین در این دیدگاه بخشی از عناصر تروریستی تحریرالشام در افغانستان آموزش دیده شده و از طریق پروازهای مستقیم کابل- آنکارا یا کابل- دوحه، به قطر و ترکیه و سپس از آنجا به سوریه منتقل شده است. در ارزیابی این دیدگاه باید گفت احتمال دارد بخشی از این روایت صحیح بوده باشد، اما تمام واقعیت نیست. نمی‌توان تحریرالشام را «طالبان دوم»عنوان کرد. اما قبل از پرداختن به روایت دوم باید گفت که نظام سلطه و در راس آن آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در کنار ترکیه، در کنار حمایت از طرح نظامی، اطلاعاتی و عملیاتی خود در ساقط کردن نظام سیاسی سوریه(بشار اسد)، در جنگ نرم و ارائه روایت‌های مدنظر خود به نوعی دست برتر دارد و از این دیدگاه نیز تلاش می‌کند تا با پیوند دادن تحریرالشام به طالبان، با ایجاد جنگ روانی، عملا هراسی در دل کشورهای منطقه بویژه محور مقاومت ایجاد کند. در همین راستا رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیاناتی بر لزوم تقویت روحیه مردم و جلوگیری از ترویج ناامیدی تأکید کرده و فرمودند: «عده‌ای در تلاش هستند تا با خالی کردن دل مردم، ترس و ناامیدی را در جامعه القا کنند. برخی از این اقدامات از خارج انجام می‌شود؛ تلویزیون‌ها، رادیوها و روزنامه‌های خارجی که به زبان فارسی با مردم صحبت می‌کنند، قضایا را طوری به تصویر می‌کشند که مردم بترسند و دلشان خالی شود. تکلیف ما با این‌ها متفاوت است و باید به شکلی دیگر با آن‌ها برخورد شود.» ایشان در فرمایشات روز چهارشنبه ۲۱ آذر به خوبی بیان کردند که «آنچه در سوریه اتفاق افتاد، محصول نقشه‌ مشترک آمریکایی و صهیونیستی است. بله، یک دولت همسایه‌ سوریه نقش آشکاری را در این زمینه ایفا کرده، الان هم ایفا می‌کند، ولی اتاق فرمان اصلی در آمریکا و رژیم صهیونیستی است.»

اما روایت دوم مدعی است که به لحاظ ایدئولوژی، بین طالبان و تحریرالشام پیوندهایی وجود دارد، اما اینطور نیست که طالبان با اطلاع و اطمینان کامل از گروه‌های تروریستی در سوریه حمایت کرده باشد. اما باید اذعان کرد که تا کنون تعاملات و پیوندهای طالبان با القاعده حفظ شده است و بخشی از جریان القاعده به نوعی حضور و نفوذ خود را در افغانستان و سوریه و عراق حفظ کرده است و همین مساله موجب شده تا شبکه ارتباطات گروه‌های تروریستی متصل به القاعده حفظ گردد.

نقشه آمریکایی- صهیونیستی برای تسری ناامنی از سوریه به دیگر مناطق

این کارشناس مسائل آسیای میانه در ادامه به نقشه‌های احتمالی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای متأثر کردن افغانستان از تحولات سوریه پرداخت و افزود: نکته بعدی این که هیئت تحریرالشام فعلی، ادامه جبهه النصره و جبهه‌النصره نیز از زیرشاخه‌های القاعده است و این‌ها ارتباطات ایدئولوژیِک خود را حفظ و گسترش داده‌اند. در واقع می‌توان گفت با به قدرت رسیدن مجدد طالبان در افغانستان، عملا این کشور مجددا به کانونی برای گروه‌های افراطی ‌و تروریستی متصل به القاعده شده است. امروزه در ذیل تحریرالشام در سوریه از قومیت‌‌های اویغوری، تاجیکی، قرقیزی، چچنی، ازبکی فعال شده است و همین مساله موجب نگرانی کشورهای منطقه شده است که ممکن است آمریکا، رژیم صهیونیستی و ترکیه از این روش یعنی آموزش و تجهیز گروه‌های تروریستی و انتقال آن از یک مکان به مکان دیگر موجبات تهدیدات امنیتی و تروریستی شود .برای مثال در این خصوص افغانستان، حتی ایالت بلوچستان پاکستان، مستعد آموزش، تجهیز و انتقال تروریست‌ها به آسیای مرکزی و ایران است. حتی انتقال تروریست‌ها به قفقاز و جنوب جمهوری آذربایجان که به دنبال اجرایی کردن کریدور جعلی زنگزور هستند. انباشتن ده‌ها هزار عنصر تروریستی با آموزش‌‌های روز نظامی و تجهیز به کوادکوپتر و حتی پهپاد در ذیل هر نامی، عاملی تهدیدزا است که در این خصوص باید دیده‌بانی و تدابیر لازم امنیتی مدنظر قرار گیرد. نباید از یاد برد که آمریکا، محور روسیه، چین و ایران را رقیب و مانع راهبردهای خود در جهان بویژه در غرب آسیا و آسیای مرکزی می‌داند و به همین جهت از جریان‌های و گروه‌های تروریستی خودساخته، علیه ایران، روسیه و چین بهره‌برداری خواهد کرد. بویژه که شبه‌نظامیان تروریستی اویغور، تاجیک، قرقیز، ازبک و...، سال‌ها در کنار طالبان بوده و اکنون نیز به نوعی این ارتباط وجود دارد. همانطور که جولانی سرکرده تحریرالشام پیش تر با قاطعیت از استقرار حکومت طالبان بر افغانستان ابراز شادمانی کرده بود، طالبان نیز غلبه تحریرالشام در سوریه را تبریک گفت و وزارت خارجه طالبان طی بیانیه‌ای از تحریرالشام خواست تا ضمن اعلام عفو عمومی، نظام اسلامی تشکیل دهند.

نقش ترکیه در انتقال تروریست‌ها از افغانستان به سوریه

باقری در ادامه تصریح کرد: نمی‌توان نقش ترکیه و پروازهای مستقیم کابل- آنکارا و انتقال عناصر تروریستی تبعه کشورهای آسیای مرکزی به سوریه را نادیده گرفت. ترکیه و اردوغان هم نقش مستقیم در پشتیبانی آموزشی، لجستکی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و جنگی از گروه‌های تروریستی تحریرالشام داشتند و هم با طراحی آمریکا و انگلیس، عناصر تروریستی در افغانستان و پاکستان را به سوریه منتقل کرده‌اند. اما در مورد این که رهبران طالبان بویژه ملاهیبت‌الله و حکومت کابل، با آگاهی و بطور مستقیم در آموزش، تسلیح و انتقال تروریست‌ها به سوریه، نقش داشته‌اند، نمی‌توان مطلب دقیق و محکمی عنوان نمود.

طالبان هم‌بازی آمریکا نیست

این کارشناس مسائل منطقه همچنین در پایان در مورد فرصت‌ها و تهدیدات پیوند طالبان با تحریرالشام خاطر نشان کرد: اگر روایت اول درست باشد، که درست نیست، این مساله تماماً برای ایران و محور مقاومت تهدید است. اما واقعیت این است که چنین نیست. می‌توان با طالبان در مورد کلان‌طرح آمریکا و متحدانش در منطقه گفتگو کرد. به نظر نمی‌رسد طالبان وابسته آمریکا بوده و تماماً اجرا کننده طرح‌های تجزیه‌طلبانه آن در منطقه باشد. باید روند تحولات بیش از گذشته مورد توجه و رصد دقیق کارشناسان و تصمیم‌گیرندگان سیاسی قرار گیرد.
https://alwaght.net/fa/News/259670/

ریشه‌های ژئوپلتیکی بحران امنیتی خیبرپختونخواه و بازیگران موثر

مصاحبه با اسماعیل باقری

کارشاس مسائل شبه قاره در گفتگو با الوقت بررسی کرد

سه شنبه 4 دی 1403

ریشه‌های ژئوپلتیکی بحران امنیتی خیبرپختونخواه و بازیگران موثر

Zoom In Font Zoom Out Font

کارشناس مسائل شبه قاره بی عملی دولت پاکستان در مواجهه با کشتار شیعیان را قرار گرفتن در مسیر اجرای طرح آمریکایی منطقه و قدرت گرفتن جریان های افراطی برشمرد.

الوقت- کشته شدن 20 نیروی امنیتی پاکستان طی روزهای گذشته احتمال بالا گرفتن جنگ میان دولت و شبه نظامیان گروه تحریک طالبان و به تبع آن شروع موج جدیدی از ناامنی در این کشور را دامن زده است.

در ادامه ناامنی‌ها رسانه ها از درگیری ها در منطقه کرم از توابع ایالت خیبرپختونخوا پاکستان خبر دادند. گفته شده بر اثر تیراندازی به کاروان خودروهای مسافربری که از پاراچنار به سمت پیشاور در حال تردد بودند تیراندازی شد که بر اثر آن 80 نفر جان باختند. به دنبال این حادثه موج تازه درگیری بین قبایل شیعه و اهل سنت در منطقه کرم از سر گرفته شد.

روز پنجشنبه کاروان خودروهای مسافربری شامل 200 خودرو در مسیر پاراچنار به پیشاور هدف قرار گرفتند که بر اثر آن زنان و کودکان همچنین افراد مسن کشته شدند. بیشتر قربانیان این حادثه شیعیان پاراچنار هستند.

روز جمعه تعداد زیادی از مردم محلی در مراسم خاکسپاری قربانیان این حادثه شرکت کردند و با برپایی تظاهرات از دولت ایالتی و دولت مرکزی پاکستان خواستند که به ادامه جنایت علیه مردم پاراچنار پایان داده شود.

امروز بعد از گذشت یک هفته تعداد جان باختگان درگیری در منطقه کرم از 100 نفر فراتر رفته است. قبایل درگیر علاوه بر کشتن مخالفان خود اموال عمومی، زمین‌های کشاورزی، بازارها و منازل مسکونی را نیز به آتش کشیدند. رسانه‌ها می گویند دولت ایالتی خیبرپختونخوا در زمینۀ برقرار آتش بس در منطقه کرم شکست خورده است. «علی امین گنداپور» سروزیر ایالت خیبرپختونخوا می‌گوید در حال حاضر زمان مناسبی برای بازدید از پاراچنار نیست و باید ابتدا صلح برقرار شود. مقامات محلی نیروهای امنیتی را به دلیل غفلت یا بی توجهی مواخذه می‌کنند و معتقدند اینکه نیروهای امنیتی برای 200 خودرو فقط 6 محافظ در نظر گرفته بود کمی مشکوک به نظر می‌رسد.

مع الوصف با توجه به اهمیت موضوع «الوقت» به منظور ارائه تحلیلی جامع از فعالیت جریان‌های افراطی در کشور پاکستان و همچنین بررسی ریشه‌های ترویج تفکر جریان های افراطی و منشأ و تبعات قدرت گرفتن این گروه ها با «اسماعیل باقری»کارشناس مسائل شبه قاره و پژوهشگر شرق آسیابه گفت وگو پرداخته است.

ریشه‌های ژئوپلیتیکی بحران

این کارشناس مسائل شبه قاره در ابتدای این گفت وگو در تشریح ژئوپلیتیک ایالت خیبرپختون خواه پاکستان، تلاش برای ایجاد «پشتونستان آزاد» از سوی تحریک طالبان را عامل بحران در این منطقه عنوان و اظهار داشت: «این ایالت در دولت نوازشریف بود که با ادغام و پیوستن مناطق قبایلی آزاد و ایالت سرحد شمال غربی به عنوان یکی از ایالات مستقل‌ ایجاد شد، در آن زمان مرکز ایالت سرحد غربی «پیشاور »بود. در حال حاضر نیز مرکز ایالت خیبر پختون‌خواه پاکستان پیشاور است. تنها منطقه‌ای که می‌توان به اهمیت آن اشاره کرد منطقه قبایلی آزاد است که شامل هفت ناحیه است. این مناطق عبارتند از: 1- وزیرستان شمالی وزیرستان جنوبی 2- خیبر 3- کرم، 4- مهمند 5- باجور 6- اروکزی است.

این ایالت در مرز بین پاکستان و افغانستان قرار گرفته است .این منطقه از جنوب ننگرهار در افغانستان شروع می‌شود تا جنوب استان قندهار که هم مرز با ایالت قندهار است. طول این ایالت به حدود ۸۰۰ کیلومتر می‌رسد. این منطقه مورد اختلاف افغانستان و پاکستان بوده است که این مرز را به خط مرزی «دیورند»می شناسند. این خطی است که توسط پاکستان به رسمیت شناخته شده است و تلاش می‌کند که به رسمیت شناخته شود. ولی این مرز هرگز مورد قبول افغانستان نبوده است زیرا معتقد است که این خط فرضی است چون قرارداد «دیورند»که از ١٨٩٣ ایجاد شده بود و این قرارداد صد ساله در ١٩٩٣ به پایان رسیده است. یکی از دلایل بروز بحران امروز افغانستان ناشی از این خط مرزی است.

مسئله دوم پیوستگی قوم پشتون است. شرایطی به وجود آمده است که پشتون‌ها به دو منطقه تقسیم شده‌اند. بخشی از آن در افغانستان و بخش عمده آن در پاکستان است. در واقع مسئله سوم بحث «پشتونستان آزاد»است که پشتون‌های پاکستان درصدد هستند در مناطق قبایلی آزاد که قبلاً با ایالت سرحد غربی ادغام شده بود و ایالت «خیبرپختونخواه »نامیده می شود دولت خودمختار خود را ایجاد کنند.

مسئله سوم به نوع پیوستگی و تداوم ایدئولوژیک و نوع اسلام افراطی مد نظر طالبان به صورت کلی که شامل طالبان افغانستان و پاکستان می شود، باز می‌گردد. چون هر دو از قوم پشتون هستند و توانستند از قوم های دیگر در آسیای مرکزی، بلوچ و عرب در گروه‌های خود جذب کنند. البته علاوه بر این حمایت‌هایی که توسط سرویس‌های جاسوسی غربی امریکایی «سیا»، «موساد» و «ام آی سیکس» می‌شود. و در ظاهر گفته می‌شود که طالبان پاکستان و طالبان افغانستان از همدیگر جدا هستند ولی به لحاظ ایدئولوژیکی به شدت به هم نزدیک هستند هرچند که طالبان مدعی است که هیچ حمایتی از طالبان پاکستان نمی‌کند و هیچ عنصر تحریک طالبان پاکستان در افغانستان حضور ندارد. موضوعاتی است که دولت پاکستان مقامات فعلی افغانستان را متهم به حمایت از تحریک طالبان پاکستان می کند.

نکته بعدی که نقش سرویس های امنیتی را پر ررنگ می کند و شاید به نوعی سهل‌انگاری، مماشات و بی‌توجهی ارتش پاکستان نسبت به این مسئله بوده که موضوع تحریک طالبان پاکستان و داعش از پیچیدگی خاصی برخوردار است. به هر دلیلی نتوانستند جریان هایی را که اساسا مورد حمایت سرویس های امنیتی غرب هستند را کنترل کنند.

ردپای پررنگ سرویس‌های خارجی

این کارشناس مسائل شبه قاره قدرت گرفتن جریان های افراطی و تروریستی در منطقه را نتیجه اقدامات حلقه‌های وابسته سرویس های امنیتی خارجی دانست و افزود: داعش خراسان از این جنس اقداماتی است که می‌توان گفت سرویس‌های خارجی به ویژه امریکایی‌ها و واسطه‌های آنها و حلقه‌های مرتبط وابسته به آنها به شدت تلاش می‌کنند به ویژه در منطقه پاراچنار که شیعه، پشتون و جریان سنی سالها در کنار همدیگر زندگی می‌کردند، به دنبال جنگ مذهبی و بعد تحریک سایر اقوام برای ایجاد آشوب در منطقه هستند. این مسئله ابعاد متعددی دارد و هر جریانی از این مسئله به نوعی سود می برد که عمده‌ترین منفعت را آمریکایی‌ها کسب می‌کنند که به دنبال برهم زدن نظم این منطقه هستند . بنابراین زمانی که تحریک طالبان پاکستان دست به اقدامات تروریستی می‌زند ناشی از حمایت‌های سرویس‌های خارجی است.

باقری می گوید: (ISI)پاکستان باید توجه داشته باشد که نتیجه و حاصل اعتماد به آمریکا تداوم حملات تروریستی تحریک طالبان علیه نظامیان و نیروهای امنیتی پاکستان خواهد بود.

این کارشناس مسائل شبه قاره درباره چشم‌انداز تحولات پیش رو، احتمال توافق میان تحریک طالبان و ارتش پاکستان را مردود دانست و خاطر نشان کرد: اگر پاکستان مذاکره را بپذیرد، عملا به معنای این است که تحریک طالبان (TTP)را به رسمیت شناخته است. مهمترین هدف تحریک طالبان پاکستان نیز همین موضوع است و علت افزایش حملات آنها در نقاط مرزی در ایالت خیبرپختون‌خواه این است که حاکمیت پاکستان را وادار به مذاکره و توافق کند.

طالبان افغانستان هم اعلام کرده است که حاضر است میان آنها میانجی‌گری کند زیرا دولت‌پاکستان ،طالبان افغانستان را در این قضیه دخیل و مقصر می‌داند و معتقد است که دولت طالبان فعالیت عناصر تحریک طالبان را که در افغانستان حضور دارند کنترل نمی‌کند. اگر دولت پاکستان حاضر به مذاکره شود باید به خواسته‌های آنها تن بدهد و اگر مذاکره نکند این حملات همچنان ادامه پیدا خواهند کرد و مهم‌ترین نکته در این خصوص که موجب تداوم بحران برای تحریک طالبان می شود ، ائتلاف و پیوستن جریان‌های افراطی «بلوچ» به این گروه است که شاید مقطعی باشد برای رسیدن به هدف مشترک و یا شاید مقطعی نباشد و برای آینده طراحی شده متحد باشند. جریانات اسلامگرای پنجابی و سندی، که هرچند آنها تعدادشان اندک است، اما عملاً خطرناک هستند و دولت پاکستان به این دلیل تمایلی به مذاکره با آنها ندارد. سناریوی بدبینانه این است که حملات و اتفاقات تروریستی بیشتر خواهد شد اما دولت پاکستان برای کاهش این مسئله به ایالت بلوچستان توجه بیشتری داشته باشد. متاسفانه در سال‌های گذشته توسعه نامتوازن و بی‌توجهی و کم توجهی به ایالت بلوچستان پاکستان موجب شده است که آنها هم به نوعی به حمایت از جریان تحریک طالبان پاکستان بپردازند.

نقش مدارس دینی وهابی

باقری می افزاید: نکته دیگر بحث کنترل‌های امنیتی است و اینکه پاکستان به هر جریان منحطی مانند وهابیت اجازه تبلیغ ندهد که تحریک طالبان پاکستان هم به این سبب تقویت شود.دولت پاکستان تلاش می‌کند مدارس دینی در این کشور را کنترل کند اما عملاً بدلیل آزادی تبلیغات در گذشته، مقابله با آن را به شدت سخت‌تر کرده است.

سناریو آشوب با لجستیک آمریکایی

باقری حمایت های تسلیحاتی جبهه غربی به ویژه آمریکا را عامل اصلی به قدرت رسیدن ایدئولوژی افراطی در پاکستان و کشورهای منطقه برشمرد و تصریح کرد: همانطور که شاهد بودیم امسال بیشترین حملات تروریستی در پاکستان اتفاق افتاده است و این مسئله نشانه خوبی برای امنیت پاکستان و منطقه نخواهد بود. به لحاظ ایدئولوژیکی همانطور که طالبان به دنبال امارت اسلامی بودند، تحریک طالبان هم معتقد هستند که باید ابتدا در ایالت خیبرپختون‌خواه نظام امارت اسلامی پاکستان را ایجاد کنند. وقتی طالبان در افغانستان به نتیجه رسیدند به دلیل اینکه در افغانستان گروه‌های متعددی فعالیت داشتند که تحریک طالبان نیز ذیل طالبان متحد شدند.

رویه پیوستن و قرار گرفتن تمام گروه‌ها و جریان‌ها ذیل یک جریان مانند تحریک طالبان پاکستان در افغانستان جواب داد. در پاکستان نیز ائتلاف جریان ها اتفاق افتاد. متاسفانه سلاح هایی که در اختیار این جریان ها قرارداد. حتی در دسترس نظامیان پاکستان نیز وجود ندارد. مشخص است که این تسلیحات و تجهیزات نظامی از آمریکا در دسترس این جریان ها قرار می گیرد. شکل‌گیری و قدرت گرفتن گروه های تروریستی همچون تحریک طالبان پاکستان هم تحت حمایت های غربی انجام می پذیرد.

این کارشناس مسائل شبه قاره در پایان بی عملی دولت پاکستان در مواجهه با کشتار شیعیان را قرار گرفتن در مسیر اجرای طرح آمریکایی منطقه توصیف و خاطرنشان کرد: تجزیه پاکستان همچون طرح بزرگ «خاورمیانه جدید»که در سوریه پیاده می شود و تلاش می‌کنند در لبنان، عراق و ایران نیز این طرح را اجرا کنند، هدف نهایی غرب است. متاسفانه ارتش پاکستان دانسته یا ندانسته اقداماتی را انجام می‌دهد که عملاً به اجرا شدن طرح امریکایی و تجزیه پاکستان کمک می‌کند. سکوت بی‌عملی و عدم اقدام ارتش پاکستان نسبت به کسانی که حمله تروریستی علیه مردم شیعه پاراچنار و یا حتی در کویته و یا مناطق دیگر انجام می دهند کمک به طرح آمریکایی‌ها است.
https://alwaght.net/fa/News/260020/

طالبان و تحولات سوریه

۱۰ دی ۱۴۰۳

نویسنده :اسماعیل باقری کارشناس ارشد مسائل افغانستان و پاکستان
در عصر کنونی، به دلایل متعدد تحولات غرب آسیا (سوریه، لبنان، غزه و فلسطین و...) هم از تحولات افغانستان تاثیرپذیر و هم بر آن اثرگذار است. ارتباط ایدئولوژیک میان طالبان و هیئت تحریرالشام یکی از دلایلی است که عده ای معتقدند طالبان خود را با این گروه همسو می‌بیند. طالبان در افغانستان از دستاوردهای سیاسی و نظامی هیئت تحریر شام در سوریه استقبال کرده و ابراز امیدواری کرده که این تحولات به تأسیس یک «حکومت اسلامی» در سوریه منجر شود.هرچند افغانستان و سوریه داستانی مشابه دارند و هر دو در روز یک‌شنبه سقوط کردند، هر دو در ۱۱ روز تصرف شدند و رهبران هر دو کشور فرار کردند؛ اما طالبان به تعبیری پس از چهار دهه مبارزه با اشغالگران شوروی سابق و سپس نیروهای آمریکایی، آمریکا را وادار به مذاکره مستقیم با طالبان، امضای توافقنامه دوحه و سپس خروج از افغانستان کردند؛ اما قصه تحریرالشام در سوریه جداست. به لحاظ مشی سیاسی و نوع حکومت‌داری، حکومت‌داری طالبان بر اساس اجرای شریعت، حکومت انحصاری در قلمرو افغانستان، براساس فقه حنفی و عدم وابستگی به بیگانگان و حمایت از مردم مظلوم غزه و فلسطین است، اما مشی حکومت‌داری تحریرالشام، سلفی‌گری و عدم استقلال سیاسی و تشکیل حکومت ضعیف و عدم دشمنی با رژیم صهیونیستی است.

«تحریرالشام» که به طور کامل به عنوان «هیئة تحریر الشام» شناخته می‌شود، گروه مسلح در سوریه است که در سال ۱۳۹۶ با ادغام چندین گروه مسلح دیگر، از جمله «جبهه‌النصره»، تشکیل شد. جبهه‌النصره که خود شاخه‌ای از القاعده در سوریه بود، در سال‌های گذشته برای فاصله گرفتن از القاعده و جلب حمایت‌های بیشتر داخلی و بین‌المللی، تغییراتی در نام و ساختار خود ایجاد کرد.
ارتباط ایدئولوژیک میان طالبان و هیئت تحریرالشام یکی از دلایلی است که عده‌ای معتقدند طالبان خود را با این گروه همسو می‌بیند. با تصرف دمشق توسط مسلحین تحریرالشام، مواضع رسمی اکثر کشور‌های اسلامی محور مقاومت، اعلام نگرانی از تحولات و عدم حمایت صریح از مسلحین بوده، اما حکومت طالبان از معدود دولت‌های منطقه بود که در کنار ترکیه و کشور‌های عربی (قطر، عربستان، امارات) بلافاصله خرسندی خود از سقوط دولت بشار اسد و روی کار آمدن تحریرالشام را ابراز داشت. در بیانیه وزارت خارجه طالبان با اظهار امیدواری برای «ایجاد یک حکومت اسلامی مستقل و خدمات‌محور» چنین ذکر شده بود که «پایتخت دمشق اکنون تحت کنترل مردم سوریه و تحت رهبری هیئة تحریرالشام قرار گرفته است. ما امیدواریم که مراحل باقی‌مانده به گونه‌ای مؤثر مدیریت شود تا یک نظام حکومتی صلح‌آمیز، متحد و باثبات ایجاد شود.»
لذا حکومت طالبان در افغانستان از دستاورد‌های سیاسی و نظامی هیئت تحریر شام در سوریه استقبال کرده و ابراز امیدواری کرده که این تحولات به تأسیس یک «حکومت اسلامی» در سوریه منجر شود.
امیرخان متقی سرپرست وزارت امور خارجه افغانستان در گفتگوی تلفنی با «اسعد الشیبانی» وزیر امور خارجه منصوب‌شده توسط «ابومحمد الجولانی» سرکرده تحریر الشام در سوریه، پیروزی آنان را تبریک گفت و برای مردم سوریه و رهبری جدید آرزوی خیر و ثبات کرد. امیرخان متقی بر حمایت کشورش از اقدامات دولت جدید سوریه که به نفع مردم سوریه باشد، تأکید کرد. متقی در این گفتگو با تأکید بر اهمیت «عفو عمومی» به‌عنوان ابزاری کلیدی برای برقراری صلح و ثبات در سوریه، خاطرنشان کرد که اصول حکومت‌داری خوب می‌تواند به تقویت اعتماد عمومی و همکاری‌های ملی کمک کند.
پر واضح است که در عصر کنونی، به دلایل متعدد تحولات غرب آسیا (سوریه، لبنان، غزه و فلسطین و...) هم از تحولات افغانستان تاثیرپذیر و هم بر آن اثرگذار است. فارغ از پیوند‌های ایدئولوژیکی و مذهبی، مهمترین عامل اثرگذار بر تاثیرپذیری و تاثیرگذاری تحولات غرب آسیا بر افغانستان و بالعکس؛ نقش بازیگران فرامنطقه‌ای به‌ویژه آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن ازجمله ترکیه و قطر است. موضوع شکل‌گیری گروه‌های سلفی- تکفیری، داعش و القاعده، جبهه‌النصره و تحریرالشام و...، در منطقه شامات (عراق و سوریه)، همواره با هدف مقابله با محور مقاومت و تامین و تضمین امنیت رژیم صهیونیستی اسرائیل صورت گرفته است و به همین جهت نیز نقش آمریکا و بازیگران نیابتی آن در ایجاد و تجهیز و تسلیح گروه‌های سلفی- تکفیری نظیر داعش، احرار الشام و جبهه‌النصره پررنگ بوده است. تلاش این بازیگران معاند برای براندازی حکومت بشار اسد نیز در راستای قطع بازوی محور مقاومت و تامین امنیت رژیم کودک‌کش تل آویو بود.
هرچند افغانستان و سوریه داستانی مشابه دارند و هر دو در روز یک‌شنبه سقوط کردند، هر دو در ۱۱ روز تصرف شدند و رهبران هر دو کشور فرار کردند؛ اما طالبان به تعبیری پس از چهار دهه مبارزه با اشغالگران شوروی سابق و سپس نیرو‌های آمریکایی، آمریکا را وادار به مذاکره مستقیم با طالبان، امضای توافقنامه دوحه و سپس خروج از افغانستان کردند؛ اما قصه تحریرالشام در سوریه جداست. این آمریکا، رژیم صهیونیستی و متحدان منطقه‌ای آن به ویژه ترکیه و قطر بودند که با عملیات روانی و رسانه‌ای گسترده، اذهان مردم را نسبت به حکومت بشار اسد بیش از پیش بدبین ساختند و تحریم‌های آمریکا (تحریم سزار) و غارت دارایی‌های آن توسط واشنگتن و از همه مهمتر حمایت و تسلیح گسترده مسلحین، موجبات سقوط حکومت بشار اسد را فراهم ساختند؛ لذا اگر در افغانستان، نقش طالبان در به قدرت رسیدن دوباره محوری بود؛ در سوریه حمایت‌های بیگانگانِ مداخله‌گر به ویژه ترکیه، آمریکا و رژیم صهیونیستی برجسته‌تر بود. به همین جهت نیز دیدار‌های کشور‌های منطقه (وزیر خارجه ترکیه، عراق، قطر، اردن و...) با محمد جولانی در سوریه صورت می‌پذیرد و دیپلمات‌های آمریکایی، انگلیسی و آلمانی نیز برای دیدار با سرکرده تحریرالشام به‌عنوان گروهی که در سوریه برگ برنده را در دست دارد، صف کشیده‌اند.
واقعیت این است که با به قدرت رسیدن مجدد طالبان و تصرف کابل توسط آنان، بسیاری از گروه‌های اسلام‌گرا در کشور‌های منطقه از جمله سوریه به ویژه جبهه النصره ابراز شادمانی کردند؛ اما به لحاظ مشی سیاسی و نوع حکومت‌داری، حکومت‌داری طالبان بر اساس اجرای شریعت، حکومت انحصاری در قلمرو افغانستان، براساس فقه حنفی و عدم وابستگی به بیگانگان و حمایت از مردم مظلوم غزه و فلسطین است، اما مشی حکومت‌داری تحریرالشام، سلفی‌گری و عدم استقلال سیاسی و تشکیل حکومت ضعیف و عدم دشمنی با رژیم صهیونیستی است.
در حالی پاداش ده میلیون دلاری ابومحمد جولانی توسط آمریکا بخشیده (یا تعلیق) می‌شود که به این کشور و منافع استراتژیک آن در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی، پایبند بوده و اقداماتی انجام ندهد که منافع واشنگتن به خطر بیافتد. در پایان باید گفت مردم سوریه با وجود مداخلات خارجی و تعدد گروه‌های معارض، سال‌ها جزو محور مقاومت بوده و این امکان که سرکرده مسلحین (جولانی)، بتواند حکومت باثباتی در سوریه تشکیل دهد، بسیار بعید به نظر می‌رسد. آمریکا و متحدانشان تلاش می‌کنند برای تثبیت اشغال سوریه، با ایجاد جنگ مذهبی، سلفی‌ها را به جان علویان و شیعیان انداخته و در چنین وضعیتی می‌توانند زمینه مداخلات در سایر حوزه‌ها و کشور‌ها را فراهم کنند.

لینک کوتاه: tanincenter.ir/0000bi
https://tanincenter.ir/fa/news/2338/​​​​​​​